داستان - سلطان محمود و گدایی که در خاک به دنبال ثروت بود

داستان های زندگی
داستان های زندگی
402 بار بازدید - 10 ماه پیش - حکایت زیبای سلطان محمود وگدای
حکایت زیبای سلطان محمود وگدای خاکبیز - شبی سطان محمود به بیرون از قصرخودش رفته بود و گدایی رامی بیندکه درخاک به دنبال چیزی می گردد وقتی نزدیک پیرمرد می شود دستبند طلای خود را روی خاک می اندازد وبه سرعت  از آنجا دور می شود.....‌‌‌.


دوستان گلم لطفابرای ادامه داستان تاآخرویدیوهمراه ماباشید🌹
من هرهفته چهار داستان ازافسانه های مردم دنیابرای شمامنتشرمیکنم.امیدوارم بتونم لحظه های زیباودلنشینی رابرایتان فراهم کنم❤️
باسابسکرایب کردن کانال حکایت کهن یکی ازجذاب ترین کانالهای داستان روسابسکرایب کردی که باعث میشه داستانهای زیباوجذابی راکه تاحال نشنیدی رابشنوی.
سپاس فراوان ازهمراهی شما دوستان


حکایت شاه عباس : داستان شاه عباس وپیر...


قصه ی حسین علی خان و شاه عباس:داستان ...

-------------
حکایت سلطان محمود
سلطان محمود و گدای خاک بیز
داستان آموزنده
حکایت کهن
داستان قدیمی
افسانه ها
هزارویک شب
#داستان
#حکایت_های_فارسی
#پند_حکیمانه
#داستان_صوتی_کوتاه
10 ماه پیش در تاریخ 1402/06/15 منتشر شده است.
402 بـار بازدید شده
... بیشتر