داستان واقعی-داشتم نریمان خان ماساژمیدادم که نتونست جلوی خودشوبگیره ومنم تا تهش...

داستان های زندگی
داستان های زندگی
178.1 هزار بار بازدید - 6 ماه پیش - طلاق گرفته بودم و با
طلاق گرفته بودم و با دخترم تنها زندگی میکردم مجبور شدم برم سر کار یه روز برای کار به خونه نریمان خان رفتم اونم از من خوشش اومد و یه پیشنهاد وسوسه انگیز بهم داد ومنم قبول کردم ای کاش هیچ وقت ستاره دخترمو پیش نریمان خان نمی بردم که اون اتفاق بیفته...

--------------
وقتی داشتم نریمان خان ماساژ میدادم یدفه اونجاش سیخ شد و منم نتونستم جلوی ....

--------------

از لینک زیر میتونید عضو کانال بشید

@hekayathay_kohan


Video


Video


Video


---------------

داستان واقعی
پادکست
داستان های فارسی
داستان واقعی عاشقانه
رمان صوتی عاشقانه
کتاب صوتی
رمان صوتی فارسی
داستان ترسناک
داستان واقعی جنایی
داستان کوتاه
داستان انگیزشی
داستان انگیزشی کوتاه
داستان انگیزشی موفقیت
داستان
پادکست داستان صوتی
پادکست داستان فارسی
پادکست داستان
نجوای داستان
مشاوره
مشاوره ازدواج
عشق واقعی
زندگی واقعی
داستان جنایی
داستان خیانت
پرونده قتل
شاعرانه
شعرخوانی
پشت پرده واقعی
زندگی در واقعیت
#داستان_واقعی
#پادکست
#داستان
#dastan
6 ماه پیش در تاریخ 1402/11/08 منتشر شده است.
178,134 بـار بازدید شده
... بیشتر