داستان واقعی: وسط کار یهو در باز شد و شوهرم با دو تا مرد دیگه... #داستان_واقعی #پادکست #داستان #قصه
63 بار بازدید -
هفته قبل
-
داستان ارسالی : شوهرم نمیتونست
داستان ارسالی : شوهرم نمیتونست راضیم کنه. با مرد همسایه... وسط کار یهو در باز شد و شوهرم با دو تا مرد دیگه اومد تو اتاق...
داستان واقعی: وسط کار یهو در باز شد و...
...................................................
داستان ارسالی : از روی کنجکاوری توی اتاق پدر و مادرم دوربین گذاشتم تا رابطه شونو ببینم اما صحنه ای دیدم که برق از سرم پرید و چند سال شوکه بودم....:
داستان واقعی : صحنه ای دیدم که تا چند...
...................................................
داستان ارسالی : زن داداشمو صیغه کردم، شب اولی که با هم رفتیم توی اتاق، چیزی ازش دیدم که بلافاصله طلاقش دادم چون...
داستان واقعی : از زن داداشم چیزی دیدم...
...................................................
داستان ارسالی: کارگر نظافت بودمو خونه های مردم میرفتم. یه روز تو خونه ای رفتم که مرد صاحبخونه... خیلی ترسیدمو وا دادم ولی نیم ساعت بعد اتفاق تر.سن.اکی افتاد و...
داستان ارسالی : کارگر نظافت بودم و تو...
...................................................
داستان واقعی ایرانی : از 16 سالگی با برادرم... مامانم وقتی فهمید از ترس آبرو...بعدش اتفاق عجیبی افتاد که منو برادرمو...
داستان ارسالی : مامانم از ترس آبرو......
...................................................
داستان واقعی ایرانی: دامادمون چشمک زد و یواشکی با مامانم رفتن تو اتاق، از لای در دیدم که...:
نامه ای به دستمون رسید که رازی رو برم...
...................................................
داستان زندگی : بچه ای که به سرپرستی گرفتیم روز به روز شبیه زنم میشد. خیلی شک کردم تا اینکه ایمیلی بهم رسید و راز عجیبی برملا شد...:
داستان زندگی : ایمیلی بهم رسید که راز...
...................................................
داستان واقعی: زنم داییم یکسره مغازه م میومد و با لباسای اونجوری جلوم خم و راست میشد، میدونستم دردش چیه، یکروز مغازه رو خلوت کردمو تا تهههه کردم...
داستان واقعی : زن داییم تنش می خارید....
...................................................
با اینکه دختر بودم ولی حا.م.له شدم، وقتی دکتر اونجامو معاینه کرد چیزی گفت که شوهرم تا بناگوش قرمز شد بعدش:
داستان واقعی :دکتر حرفی زد که شوهرم ش...
...................................................
همسایه مون زن مطلقه ای بود که هر شب از خونه شون صدای آه و ناله میومد، یک شب رفتم خونه شون و دیدم داره با...:
همسایه مون زن مطلقه ای بود که هر شب.....
...................................................
یک زن خیابونی رو آوردم خونه، وسط عشق و حال بودیم که صاحبخونه زنگ زد وقتی رفت، اون زن تو خونه من غیب شد...:
اون زن تو خونه 60 متری من غیب شد و را...
...................................................
داستان واقعی ایرانی: با دوست پسرم روی تخت بودم که شوهرم سرزده اومد خونه... فوری دوست پسرمو زیر تخت قایم کردمو و بعد از دو ساعت که شوهرم رفت، با صحنه ترسناکی روبه رو شدم که...:
داستان واقعی ایرانی: با دوست پسرم روی...
...................................................
داستان واقعی ایرانی قدیمی: یک زن بیوه و خوشگل بودم که برای پرستاری خونه های مردم میرفتم...:
داستان واقعی ایرانی قدیمی : زنِ بیوه ...
...................................................
داستان واقعی ایرانی علیرضا : اون شب اتاق تاریک بود و خسته از سرکار برگشته بودمو رفتم تو رختخواب که دیدم یه چیزی گردنمو لمس کرد، وقتی نور موبایلمو روشن کردم دیدم زن داییم داره...
داستان واقعی ایرانی علیرضا : زن داییم...
...................................................
داستان واقعی ایرانی زندگی مهسا : رازِ عجیبِ شوهرم باعث شد حاملگیم از دوست پسرم مخفی بمونه :
داستان واقعی ایرانی : رازِ عجیبِ شوهر...
...................................................
داستان واقعی زندگی رضا: زنم از د.خول میترسید، بعد از سه سال هنوز دختر بود. یکروز که سرزده اومدم خونه از اتاق خواب صدای آه و ناله میومد، وقتی رفتم تو اتاق صحنه شوکه کننده ای دیدم که...:
داستان واقعی ایرانی رضا:از اتاق خواب ...
...................................................
به کانال داستان واقعی ایرانی با (رادیو نجوا) خوش اومدید. این کانال راوی داستان های واقعی زندگی شماست
تجربه های زندگی و سرگذشت های واقعی افراد در اینجا با شما به اشتراک گذاشته میشه
برای حفظ حریم شخصی از اسامی غیر واقعی استفاده شده است. (همه داستان ها واقعی هستند)
...................................................
اگر به کانال داستان واقعی ایرانی با رادیو نجوا علاقه دارید کانال رو سابسکرایب کنید و دکمه زنگوله رو بزنید که بتونید ویدئوهای بعدی رو تماشا کنید. این کانال روای داستان های زندگی شماست
...................................................
لطفا نظرات و تجربه های ارزشمند مشابه خودتون رو در کامنت ها برامون بنویسید. تک به تک به همه کامنت ها جواب خواهیم داد.
...................................................
ضمنا نظرات شما توسط افرادی که داستان واقعی زندگی شونو اینجا ارسال کردند خونده میشه که میتونه خیلی بهشون کمک کنه. پس لطفا سرزنش و توهین نکنید و فقط افراد رو راهنمایی کنید. در واقع تا زمانی که با کفش های کسی راه نرفتید آنها را قضاوت نکنید.
...................................................
شما هم اگر داستان آموزنده ای از زندگی واقعی خودتون دارید اینجا ارسال کنید تا از راهنمایی دوستان استفاده کنید و در زیر کامنت ها نظرات شون رو ببینید.
با تشکر از نگاه شما که تا اینجا همراه ما اومدید.
...................................................
داستان
پادکست
رادیو داستان
داستان واقعی
داستان زندگی
سرگذشت واقعی
داستان های واقعی
داستان واقعی ایرانی
داستان واقعی زندگی
داستان های واقعی جدید
داستان های واقعی زندگی
داستان واقعی: وسط کار یهو در باز شد و...
...................................................
داستان ارسالی : از روی کنجکاوری توی اتاق پدر و مادرم دوربین گذاشتم تا رابطه شونو ببینم اما صحنه ای دیدم که برق از سرم پرید و چند سال شوکه بودم....:
داستان واقعی : صحنه ای دیدم که تا چند...
...................................................
داستان ارسالی : زن داداشمو صیغه کردم، شب اولی که با هم رفتیم توی اتاق، چیزی ازش دیدم که بلافاصله طلاقش دادم چون...
داستان واقعی : از زن داداشم چیزی دیدم...
...................................................
داستان ارسالی: کارگر نظافت بودمو خونه های مردم میرفتم. یه روز تو خونه ای رفتم که مرد صاحبخونه... خیلی ترسیدمو وا دادم ولی نیم ساعت بعد اتفاق تر.سن.اکی افتاد و...
داستان ارسالی : کارگر نظافت بودم و تو...
...................................................
داستان واقعی ایرانی : از 16 سالگی با برادرم... مامانم وقتی فهمید از ترس آبرو...بعدش اتفاق عجیبی افتاد که منو برادرمو...
داستان ارسالی : مامانم از ترس آبرو......
...................................................
داستان واقعی ایرانی: دامادمون چشمک زد و یواشکی با مامانم رفتن تو اتاق، از لای در دیدم که...:
نامه ای به دستمون رسید که رازی رو برم...
...................................................
داستان زندگی : بچه ای که به سرپرستی گرفتیم روز به روز شبیه زنم میشد. خیلی شک کردم تا اینکه ایمیلی بهم رسید و راز عجیبی برملا شد...:
داستان زندگی : ایمیلی بهم رسید که راز...
...................................................
داستان واقعی: زنم داییم یکسره مغازه م میومد و با لباسای اونجوری جلوم خم و راست میشد، میدونستم دردش چیه، یکروز مغازه رو خلوت کردمو تا تهههه کردم...
داستان واقعی : زن داییم تنش می خارید....
...................................................
با اینکه دختر بودم ولی حا.م.له شدم، وقتی دکتر اونجامو معاینه کرد چیزی گفت که شوهرم تا بناگوش قرمز شد بعدش:
داستان واقعی :دکتر حرفی زد که شوهرم ش...
...................................................
همسایه مون زن مطلقه ای بود که هر شب از خونه شون صدای آه و ناله میومد، یک شب رفتم خونه شون و دیدم داره با...:
همسایه مون زن مطلقه ای بود که هر شب.....
...................................................
یک زن خیابونی رو آوردم خونه، وسط عشق و حال بودیم که صاحبخونه زنگ زد وقتی رفت، اون زن تو خونه من غیب شد...:
اون زن تو خونه 60 متری من غیب شد و را...
...................................................
داستان واقعی ایرانی: با دوست پسرم روی تخت بودم که شوهرم سرزده اومد خونه... فوری دوست پسرمو زیر تخت قایم کردمو و بعد از دو ساعت که شوهرم رفت، با صحنه ترسناکی روبه رو شدم که...:
داستان واقعی ایرانی: با دوست پسرم روی...
...................................................
داستان واقعی ایرانی قدیمی: یک زن بیوه و خوشگل بودم که برای پرستاری خونه های مردم میرفتم...:
داستان واقعی ایرانی قدیمی : زنِ بیوه ...
...................................................
داستان واقعی ایرانی علیرضا : اون شب اتاق تاریک بود و خسته از سرکار برگشته بودمو رفتم تو رختخواب که دیدم یه چیزی گردنمو لمس کرد، وقتی نور موبایلمو روشن کردم دیدم زن داییم داره...
داستان واقعی ایرانی علیرضا : زن داییم...
...................................................
داستان واقعی ایرانی زندگی مهسا : رازِ عجیبِ شوهرم باعث شد حاملگیم از دوست پسرم مخفی بمونه :
داستان واقعی ایرانی : رازِ عجیبِ شوهر...
...................................................
داستان واقعی زندگی رضا: زنم از د.خول میترسید، بعد از سه سال هنوز دختر بود. یکروز که سرزده اومدم خونه از اتاق خواب صدای آه و ناله میومد، وقتی رفتم تو اتاق صحنه شوکه کننده ای دیدم که...:
داستان واقعی ایرانی رضا:از اتاق خواب ...
...................................................
به کانال داستان واقعی ایرانی با (رادیو نجوا) خوش اومدید. این کانال راوی داستان های واقعی زندگی شماست
تجربه های زندگی و سرگذشت های واقعی افراد در اینجا با شما به اشتراک گذاشته میشه
برای حفظ حریم شخصی از اسامی غیر واقعی استفاده شده است. (همه داستان ها واقعی هستند)
...................................................
اگر به کانال داستان واقعی ایرانی با رادیو نجوا علاقه دارید کانال رو سابسکرایب کنید و دکمه زنگوله رو بزنید که بتونید ویدئوهای بعدی رو تماشا کنید. این کانال روای داستان های زندگی شماست
...................................................
لطفا نظرات و تجربه های ارزشمند مشابه خودتون رو در کامنت ها برامون بنویسید. تک به تک به همه کامنت ها جواب خواهیم داد.
...................................................
ضمنا نظرات شما توسط افرادی که داستان واقعی زندگی شونو اینجا ارسال کردند خونده میشه که میتونه خیلی بهشون کمک کنه. پس لطفا سرزنش و توهین نکنید و فقط افراد رو راهنمایی کنید. در واقع تا زمانی که با کفش های کسی راه نرفتید آنها را قضاوت نکنید.
...................................................
شما هم اگر داستان آموزنده ای از زندگی واقعی خودتون دارید اینجا ارسال کنید تا از راهنمایی دوستان استفاده کنید و در زیر کامنت ها نظرات شون رو ببینید.
با تشکر از نگاه شما که تا اینجا همراه ما اومدید.
...................................................
داستان
پادکست
رادیو داستان
داستان واقعی
داستان زندگی
سرگذشت واقعی
داستان های واقعی
داستان واقعی ایرانی
داستان واقعی زندگی
داستان های واقعی جدید
داستان های واقعی زندگی
هفته قبل
در تاریخ 1403/04/17 منتشر شده
است.
63
بـار بازدید شده