...شعری از پرتو نادری|صدا و تدوین مینه روفی| مرا به تماشای دریایی بُرد

Kabul jan
Kabul jan
181 بار بازدید - 2 سال پیش - مرا به تماشای دریایی بُردکه
مرا به تماشای دریایی بُرد
که جای آب،
روشنایی در آن‌جاری‌ بود!
عشق می‌تابید،
و سبزه‌ها به سوی خورشید دست می‌افشاندند
و خورشید در آغوش درختان بود
درختان، خود خورشید بودند
و فرشته‌گانی در آن سوی هستی
سمفونی عشق را
با ارغنون خدا می‌نواختند
کوه‌ساران قامت می‌کشیدند
به سوی آسمانی که معلوم نیست در کجاست!
خودم را گم کرده بودم
و دریا مرا به خود می‌خواند
چنان که گویی معشوقی، عاشق دیوانه‌اش را
دستی دراز کردم
تا تشنه‌گی هزار و چند ساله‌ام فرو نشیند
صدایی شنیدم
حس کردم الهۀ عشق، سرود تازه‌یی می‌خواند
اما، صدای او بود:
زنهار!
     زنهار!
          زنهار!
تا روی بر گشتاندم،
او بود که هزار سال نوری از من فاصله داشت
در چشم‌هایش خواندم،
بر گرد !
    برگرد!
            برگرد!
منزل تا کنارۀ دریاست
صدایی از آن سوی دریا
در کاسۀ سرم پیچید:
سفری تا عشق است
و سفری در عشق
عشق را پایانی‌ست
و سفر در عشق را پایانی‌ست
گفتم: حال که به دریا رسیده‌ام
بگذار چنان قطره‌یی در دریا گم شوم!
                                    تا دریا شوم!
گفت:
   زنهار!
      زنهار!
           زنهار!
بر گشتم مانند پلنگی تشنه‌یی که او را
در تشنه‌گی تیری در سینه نشسته باشد
بر گشتم؛ اما در آخرین نگاه دیدم
دریا خشکیده بود
گویی آخرین قطره‌هایش در تابوت می‌درخشیدند
و من نیز خشکیده بودم
چنان کاج پیری
که دیگر هیچ پرنده‌یی بر شاخه‌های بلندش آشیان نمی‌آراید
پرنده‌گانی که بوی کوه‌ستان‌ها را نشنیده‌اند
و هنوز عطر کاج های پیر را نمی‌شناسند!
پرتونادری

https://m.facebook.com/story.php?stor...

موسیقی زمینه: اعظم علی-شهر مهتاب
2 سال پیش در تاریخ 1401/04/21 منتشر شده است.
181 بـار بازدید شده
... بیشتر