🎧 دکتر بهرام خیری- بازاریابی معناگرا (معناگرایی) چیست؟ و چرا بر سایر علوم ترجیح دارد؟ *قسمت اول

bahram kheiri
bahram kheiri
43 بار بازدید - 2 سال پیش - .🎧 دکتر بهرام خیری- بازاریابی
.
🎧 دکتر بهرام خیری- بازاریابی معناگرا (معناگرایی) چیست؟ و چرا بر دین، فلسفه، جامعه شناسی، روان شناسی، اقتصاد و... ترجیح دارد؟ *قسمت اول

عنوان صحبت امروز من در ادامه یک سخنرانی مجازیست. سخنرانی مجازی بود تحت عنوان بازاریابی چیست و چرا بر دین، فلسفه، اقتصاد، جامعه شناسی، روانشناسی و... اولویت دارد؟ دقت در واژه های به کار برده شده در آن سخنرانی، میتونه کمک کنه به ایضاح مفهومی سخنرانی امروز من. عنوان سخنرانی امروز من در شکل کلی، در همون راستا هستش‌ و تحت عنوان بازاریابی معناگرا چیست و چرا بر دین، فلسفه، جامعه شناسی، روان شناسی، اقتصاد و... ترجیح دارد؟ تفاوت در هم بازاریابی هستش (در این دو سخنرانی) و هم در واژه های انتهایی جمله دوم. اولا در سخنرانی قبلی، مراد من از بازاریابی، بازاریابی ابزاری بوده که در ادامه قدری به ایضاح آن خواهم پرداخت و واژه جمله دوم که تاکید رویش داشتم در سخنرانی قبلی، اولویت بود؛ یعنی تقدم و این تقدم، تقدم ابزاری بود، نه تقدم محتوایی یا اصالی. اما عنوان سخنرانی دوم من از بازاریابی، تاکید بر بازاریابی معناگرا یا معناگرایی آنچنان که من میفهمم هستش و جمله یا واژه جمله دوم هم، اولویت نیست، ترجیح است، برتریست، به این مفهوم که این تقدم و اولویت و ترجیح، ترجیح ذاتیست، ترجیح اصالیست. حال به توضیح بیشتر این اجمال میپردازم.
در سخنرانی قبلی، مراد من این بود که بازاریابان از بازاریابی ابزاری به مثابه ابزاری برای تحقق هر هدفی و در آن سخنرانی، تاکید من از بازاریابی به این مفهوم بوده که بازاریابی به مثابه یک ابزار، اجتناب ناپذیر هستش کاربستش برای تحقق و موفقیت هر موضوعی، هر هدفی‌. یعنی اگر فلاسفه، اگر ادیان، اگر جامعه شناسان، اگر روان شناسان، اگر اقتصاددانان، بازرگانان، مدیران و...، هر هدفی داشته باشند، چون این هدف ناگزیر از اعمال قدرت برای تحقق آن هستش و اعمال قدرت در درازمدت بدون ابتنا بر مشروعیت و عدم به کارگیری زور به مثابه یک ابزار، قابلیت توفیق در درازمدت نخواهد داشت، بنابراین لازم و ضروریست به عنوان شرط اولیه که همه این صاحبان قدرت (این قدرت می‌تواند قدرت دینی باشد، قدرت فلسفی باشد، قدرت علمی باشد، قدرت سیاسی باشد، قدرت اقتصادی و... باشد)، برای بهره وری بیشتر در اعمال آن، از ابزار بازاریابی استفاده کنند، با تعاریف، ابزارها، فرایندها و تکنیک های که در بازاریابی ابزاری برشمردم. اما از آنجایی که بازاریابی مثل هر علم دیگری می‌تواند خود به مثابه یک هدف، به مثابه یک فرایندی که به دنبال تحقق یک هدف هستش هم، می‌تواند مورد توجه قرار بگیرد. در این معنی دوم، بازاریابی خود، در کنار فلسفه، در کنار دین، در کنار جامعه شناسی، در کنار روان شناسی و...، دارای سلسله مراتب، دارای مکاتب، دارای اولویت ها و مخصوصا اهدافی هستش که در مسیر تحقق آن، به دنبال بکارگیری و تحقق این اهداف هستش. از این منظر، من توضیحات بیشتری در خصوص بازاریابی معناگرا یا معناگرایی، آنچنان که من میفهمم خواهم داد و استدلال ها یا گزاره های دانشی خود را در ضرورت تقدم و اصالت ذاتی این اهداف بازاریابی معناگرا، بر فلسفه، بر دین و سایر علومی که برشمردم، اجمالا در مورد آن ها صحبت خواهم کرد. اما قبل از اینکه من به توضیح مفهومی بازاریابی معناگرا بپردازم، لازم میدونم برخی از ادهای دانشی یا بهتر است که عنوان کنم باورهای پارادایمی خود را با شما به اشتراک بگذارم‌.
اولین باور پارادایمی من این هستش که اساسا نائل آمدن به زبان مشترک در مناسبات اجتماعی یا بنای اشتراکات بین الاذهانی در مناسبات اجتماعی یا تفاهم بین الاذهانی در مناسبات اجتماعی، بر خلاف باور اولیه صاحبان این باورها یا صاحبان این مناسبات یا صاحبان این ارتباطات که مدعی تعاملی عقلانی، تعاملی استدلالی، تعاملی اخلاقی و... هستند، به باور من، نائل آمدن به این اشتراکات بین الاذهانی دقیقا مبتنیست بر یک باور پارادایمی. من در اینجا باور پارادایمی را ایضاح مفهومی خواهم کرد تا به زبان مشترک نائل آییم. باور در ادبیات رفتار، به مجموعه ای از دانش ها، مجموعه ای از احساسات، مجموعه ای از نگرش ها، مجموعه ای از ادراکات متصلب، خشک، یبس، غیر قابل تغییر و اساسا غیر استدلالی و شاید هم غیر عقلانی اتلاق خواهد شد که فرد از مجراهای گوناگون بدان ها نائل آمده است. پس تفاوت باور با ادراک، تفاوت باور با استدلال، تفاوت باور با علم، تفاوت باور با نگرش، حتی تفاوت باور با احساس، در این متجزم بودن، در این لایتغیر بودن، در این یبس بودن تعلق خاطری هستش که فرد به آن باور دارد. به باور من (به باور من با این تاکید)، فلاسفه، صاحبان ادیان، جامعه شناسان و در ارتباطات اولیه خود، علیرغم ادعاهای متوهمانه مستدل و عقلانی بودن ایجاد رابطه برای اشتراکات بین الاذهانی، هیچ (اگر بگویم هیچ، به گزاف گفتم)، نوعا مبتنی بر باور پارادایمیست‌. یعنی چی؟ یعنی اینکه ما نقطه عزیمت ارتباط خود را بر مبنای عقیده و باور خود میگذاریم. از این منظر میتوانم مثال های متعددی بزنم، چراکه باور نوعا تغییرش سخت، نوعا ایجادش زمانبر، نوعا دست کشیدن از آن با تلاش های بسیار مضاعف و با نتایج بسیار اندک امکان پذیر هستش.
2 سال پیش در تاریخ 1402/01/13 منتشر شده است.
43 بـار بازدید شده
... بیشتر