سحر بلبل حکایت با صبا کرد (غزلی از حافظ)

ایده آلیتی
ایده آلیتی
2.3 هزار بار بازدید - 2 سال پیش - سحر بلبل حکایت با صبا
سحر بلبل حکایت با صبا کرد که عشق روی گل با ما چه‌ها کرد از آن رنگ رخم خون در دل افتاد وز آن گلشن به خارم مبتلا کرد غلام همت آن نازنینم که کار خیر بی روی و ریا کرد من از بیگانگان دیگر ننالم که با من هر چه کرد آن آشنا کرد گر از سلطان طمع کردم خطا بود ور از دلبر وفا جستم جفا کرد خوشش باد آن نسیم صبحگاهی که درد شب نشینان را دوا کرد نقاب گل کشید و زلف سنبل گره بند قبای غنچه وا کرد به هر سو بلبل عاشق در افغان تنعم از میان باد صبا کرد بشارت بر به کوی می فروشان که حافظ توبه از زهد و ریا کرد وفا از خواجگان شهر با من کمال دولت و دین بوالوفا کرد
2 سال پیش در تاریخ 1401/09/19 منتشر شده است.
2,311 بـار بازدید شده
... بیشتر