سریال دکتر معجزه گر قسمت ۱۱۰

نیما افشارنادری
نیما افشارنادری
1 هزار بار بازدید - 3 سال پیش - سریال دکتر معجزه‌گر قسمت 110
سریال دکتر معجزه‌گر قسمت 110 دوبله فارسی آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/MeshkiGemTV آدرس کانال مشکی ترکیدو https://www.seevid.ir/fa/result?ytch=UC-Bs... داستان قسمت آخر سریال دکتر معجزه‌گر. علی و نازلی عروسی می‌کنند. https://youtu.be/nmfEuNAJPyw داستان قسمت آخر سریال عشق از نو. بچه فاتح و زینب زنده می‌ماند؟ https://youtu.be/q3GItVplB94 دکتر فرمان و بلیز که سر جراحی بیماری به نام حیاتی درگیر شده اند با هم جر و بحث می کنند اما در نهایت موضوع با بوسه فرمان از دوست دخترش به پایان می رسد و تانژو با دیدن آنها می گوید: «شما مثل در و تخته می مونین. خیلی به هم میاین.» و رو به فرمان می گوید: «فعلا مجازات نمیشی. تا وقتی که بخوای رئیس بخش بشی دست نگه می دارم. اون وقت جوابت رو میدم.» و می رود. دکتر فرمان و بلیز قول می دهند اگر مشکلی پیش آمد همدیگر را در جریان قرار دهند. دکتر فرمان صبح را به سه مجروح شروع می کند. دختری به نام دجله که توسط جوان دانشجویی به نام چتین مورد تجاوز قرار گرفته و قهرمان قصه که مردی است به نام اوندر و ادعا می کند که دختر را از دست متجاوز نجات داده است. چتین بیهوش است اما اوندر مشکلی ندارد و فقط روی شکمش زخم کوچکی دارد. بدن دجله کبود است و هیچ چیز را به خاطر نمی آورد. او بی تاب است و گریه می کند. دکتر فردا او را آرام می کند و قول می دهد که به زودی مشکلش حل خواهد شد. علی که دیشب عصمت پدر نازلی را تعقیب کرده و دیده او در حال مشروب خوردن است به خاطر اینکه نازلی باز هم غصه خواهد خورد اعصابش به هم ریخته و به پدرخوانده اش دکتر عادل رفتار عصمت را توضیح می دهد و عادل توصیه می کند که او سریع همه چیز را به نازلی بگوید. اما علی هر بار با دیدن نازلی پشیمان می شود و سکوت می کند. همان روز دکتر عادل بلیز را به دکتر می فرستد تا هرکاری می تواند انجام دهد تا علی را تبرئه کند. در بیمارستان علی از اینکه اوندر باعث نجات دجله شده به او تبریک می گوید و او را قهرمان خطاب می کند و به فرمان و تانژو می گوید: «اگه اوندر به خاطر مجروح کردن چتین مجازات بشه من خیلی ناراحت می شم. چون اون کار درست رو انجام داده.» دکتر فرمان می گوید: «بالاخره اون یه نفر رو مجروح کرده و باید تاوان پس بده.» دجله خودش را مقصر حس می کند و عذاب می کشد اما نازلی می گوید: «اجزاه نده روحت رو هم مثل جسمت عذاب بدن. تو بی گناه و شجاعی. زیر ناخنات پر از پوست متجاوزه. معلومه که تا آخر جنگیدی پس غصه نخور.» نازلی سراغ اوندر می رود و می گوید دجله می خواهد از او تشکر کند اما اوندر نگران است که او را برای زخمی کردن چتین دادگاهی کنند. علی به نازلی می گوید: «کاش منم مثل اوندر قهرمان بودم.» نازلی جواب می دهد: «تو حالا هم قهرمانی و جون مردم رو نجات میدی.» گونش و گلین با عصمت قرار گذاشته اند که عتیقه فروشی باز کنند و عصمت دوباره سراغ علی می رود تا از او پول قرض کند. علی می گوید: «نمی تونم بدم چون تو رو در حال خوردن مشروب دیدم.» عصمت قسم می خورد چیزی که علی دیده فقط آبمیوه بوده و او به خاطر نازلی لب به مشروب نزده و پیشنهاد می دهد در مقابل پولی که علی به او می دهد رانندگی یاد علی بدهد. علی با خوشحالی قبول می کند و پول را به عصمت می دهد.
3 سال پیش در تاریخ 1400/05/03 منتشر شده است.
1,083 بـار بازدید شده
... بیشتر