سریال روزگارانی در چوکوروا قسمت ۵۷

نیما افشارنادری
نیما افشارنادری
12.1 هزار بار بازدید - 4 سال پیش - سریال روزگارانی در چوکوروا قسمت
سریال روزگارانی در چوکوروا قسمت 57 آدرس کانال مشکی ترکی https://www.seevid.ir/fa/result?ytch=UCmu9... لینک کانال تلگرامی مشکی: https://t.me/meshkimedia داستان قسمت آخر سریال روزگارانی در چوکوروا، فصل اول. ییلماز با چه کسی ازدواج می‌کند؟ زلیخا می‌میرد؟ https://youtu.be/UhgoFtXMExk داستان قسمت آخر سریال زن، فصل سوم. بهار و عارف عروسی می‌کنند؟ عاقبت شیرین چه می‌شود؟ https://youtu.be/PABScOevTfU داستان قسمت آخر سریال تردید، فصل دوم. چه بلایی سر ریحان می‌آید؟ راز بزرگ عزیزه چیست؟ پدر میران کیست؟ https://youtu.be/canJbyG5KkQ داستان قسمت آخر سریال گودال، فصل دوم. یاماچ ادریس را می‌کشد یا ادریس یاماچ را؟ رئیس بعدی گودال کیست؟ https://youtu.be/aUroFMuLtdQ هنگامی که دمیر و ییلماز به سمت یکدیگر اسلحه می‌گیرند، زلیخا مقابل دمیر می ایستد تا از او دفاع کند. سپس به او ابراز علاقه کرده و می‌گوید که اگر اتفاقی برایش بیفتد او و پسرش تنها می شوند و بدون او نمی‌تواند زندگی کند. زلیخا با این حرفها دمیر را آرام می‌کند تا اسلحه را پایین بیاورد. زلیخا رو به ییلماز میگوید که باید قبول کند که دیگر همه چیز بین آنها تمام شده و به او فکر نکند. ییلماز با شنیدن حرفهای زلیخا به هم می‌ریزد. زلیخا و دمیر سوار ماشین شده و می روند. ییلماز عصبی می شود و سوار ماشین می شود و با سرعت پشت سر آنها رانندگی میکند. دمیر و زلیخا به خانه می روند. هونکار از زلیخا عصبانی است، اما زلیخا با خونسردی به او میگوید که کار اشتباهی نکرده و دمیر نیز او از دفاع میکند و میگوید که به زنش اعتماد دارد و او و ییلماز بخاطر نظیره به بیمارستان رفته بودند. هونکار حرصش میگیرد و فکر میکند که دروغی در کار است. او پنهانی با بیمارستان تماس میگیرد تا آمار نظیره را بگیرد. دمیر متوجه این کار هونکار می شود. او به اتاق هونکار می رود و از او میخواهد که به زلیخا اعتماد کند. هونکار میگوید که این کار برایش راحت نیست وقت زمان مشخص می شود. فکلی در خانه منتظر ییلماز است، اما تا شب خبری از ییلماز نمی شود. فکلی نگران می شود و افرادش را میفرستد تا دنبال ییلماز بگردند. در خانه دمیر، نماینده مجلس و خانواده اش به مهمانی آمده اند. فکلی وقتی میبیند که هیچ خبری از ییلماز نیست، مطمئن می شود که دمیر بلایی سر او آورده است. او با عصبانیت به خانه دمیر می رود و مقابل مهمانان شروع به داد و بیداد و تهدید میکند. دمیر و هونکار عصبانی می شوند و دمیر میگوید که او کاری نکرده است. فکلی بعد از دعوا و تهدید از آنجا می رود. دمیر کلافه می شود و از مهمانان معذرت خواهی میکند. آخر شب، شرمین دم خانه غفور می رود و از او میخواهد که در ازای پول او را به آدانا ببرد و برگرداند. او به مطب صباح الدین می رود و همه جا را به دنبال حلقه عکس های خودش و ولی میگیرد اما آن را پیدا نمیکند و با کلافگی برمیگردد. زلیخا به شدت نگران ییلماز شده است، اما در ظاهر مجبور است خونسرد باشد و چیزی به روی خودش نمی آورد. وقتی دمیر در مورد این قضیه از او سوال میکند ، زلیخا میگوید که اصلا به او فکر میکند و فکرش درگیر چیزی نیست.
4 سال پیش در تاریخ 1399/08/22 منتشر شده است.
12,184 بـار بازدید شده
... بیشتر