داستان سلطان محمود غزنوی و ایاز ۲: سلطان محمود و گوهر گرانبها | مثنوی معنوی مولانا
442 بار بازدید -
9 ماه پیش
-
امشب دو داستان زیبا و
امشب دو داستان زیبا و آموزنده از سلطان محمود و غلام زیرک او ایاز از دفتر پنجم مثنوی معنوی برای شما روایت کردیم:
00:00 داستان ایاز و حجره داشتن او
03:31 داستان ایاز و گوهر گرانبهای سلطان محمود
ایاز غلام سلطان محمود غزنوی در ابتدا چوپان بود و سپس در دربار سلطان محمود به مقام و منصبی رسید.
ایاز هر روز صبح به حجره خود میرفت و سپس قفل سنگينی به در حجره میبست و بعد به دربار میرفت.
درباریان حسود خیال کردند که ایاز در این اتاق پول پنهان کرده است، به شاه خبر دادند که ایاز طلاهای دربار را در اتاق خود پنهان کرده و از شاه دستور گرفتند شبانه به حجره او بروند.
به نظر شما ایاز در حجره خود چه داشت؟؟؟
برای شنیدن این داستان زیبا با ما همراه باشید.🥰
داستان دوم در مورد گوهر گرانبهای سلطان محمود است:
روزی سلطان محمود با الماس درخشانی وارد دربار شد و روی تخت نشست و از وزيران خود خواست این الماس گران را بشکنند...
با ما همراه باشید تا ببینیم سرگذشت درباریان با این دستور سلطان چه شد؟؟؟
فراموش نکنید ویدئو را لایک کنید 👍 و حتما برامون کامنت بگذارید. 🙏❤️🙏
❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️
برای شنیدن بهترین قصه ها و داستان های فارسی روی لینک زیر کلیک کنید و با ما همراه باشید.🙏❤️🙏
https://www.seevid.ir/c/ZangeGhesseh?si=...
در کانال زنگ قصه میتونید از شنیدن قصهها و افسانههای کهن فارسی لذت ببرید حکایتهای پندآموز و شیرین فارسی الهام بخش شما باشند، داستانهای فارسی مانند قصههای مثنوی معنوی، داستانهای عطار نیشابوری، حکایتهای گلستان سعدی، کلیله و دمنه، حکایتهای ملا نصرالدین، بهلول دانا و ... که گنجینهای ارزشمند از تاریخ و فرهنگ این سرزمین هستند.
اگه از این سبک داستان ها خوشتون میاد، پیشنهاد میکنم داستان های زیر را هم ببینید:
حکایت های ملانصرالدین: ملانصرالدین و ...
داستان های فارسی: مرد حمال و زن رمال ...
داستان توبه نصوح | داستان های مثنوی م...
داستانی از شیخ عطار: دعا و نفرین پیرز...
حکایت بی عقل و با عقل | داستانی از مث...
داستان زیبا و آموزنده شاه عباس و سه خ...
حکایت
حکایت های فارسی
داستان های فارسی
قصههای شیرین فارسی
شاهنامه
هزار و یک شب
قصه های مثنوی معنوی مولانا
قصه های شیخ عطار نیشابوری
ملا نصرالدین
حکایتهای بهلول دانا
رد پای شب
داستان سرای ایران
زنگ قصه
Persian story
00:00 داستان ایاز و حجره داشتن او
03:31 داستان ایاز و گوهر گرانبهای سلطان محمود
ایاز غلام سلطان محمود غزنوی در ابتدا چوپان بود و سپس در دربار سلطان محمود به مقام و منصبی رسید.
ایاز هر روز صبح به حجره خود میرفت و سپس قفل سنگينی به در حجره میبست و بعد به دربار میرفت.
درباریان حسود خیال کردند که ایاز در این اتاق پول پنهان کرده است، به شاه خبر دادند که ایاز طلاهای دربار را در اتاق خود پنهان کرده و از شاه دستور گرفتند شبانه به حجره او بروند.
به نظر شما ایاز در حجره خود چه داشت؟؟؟
برای شنیدن این داستان زیبا با ما همراه باشید.🥰
داستان دوم در مورد گوهر گرانبهای سلطان محمود است:
روزی سلطان محمود با الماس درخشانی وارد دربار شد و روی تخت نشست و از وزيران خود خواست این الماس گران را بشکنند...
با ما همراه باشید تا ببینیم سرگذشت درباریان با این دستور سلطان چه شد؟؟؟
فراموش نکنید ویدئو را لایک کنید 👍 و حتما برامون کامنت بگذارید. 🙏❤️🙏
❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️❇️
برای شنیدن بهترین قصه ها و داستان های فارسی روی لینک زیر کلیک کنید و با ما همراه باشید.🙏❤️🙏
https://www.seevid.ir/c/ZangeGhesseh?si=...
در کانال زنگ قصه میتونید از شنیدن قصهها و افسانههای کهن فارسی لذت ببرید حکایتهای پندآموز و شیرین فارسی الهام بخش شما باشند، داستانهای فارسی مانند قصههای مثنوی معنوی، داستانهای عطار نیشابوری، حکایتهای گلستان سعدی، کلیله و دمنه، حکایتهای ملا نصرالدین، بهلول دانا و ... که گنجینهای ارزشمند از تاریخ و فرهنگ این سرزمین هستند.
اگه از این سبک داستان ها خوشتون میاد، پیشنهاد میکنم داستان های زیر را هم ببینید:
حکایت های ملانصرالدین: ملانصرالدین و ...
داستان های فارسی: مرد حمال و زن رمال ...
داستان توبه نصوح | داستان های مثنوی م...
داستانی از شیخ عطار: دعا و نفرین پیرز...
حکایت بی عقل و با عقل | داستانی از مث...
داستان زیبا و آموزنده شاه عباس و سه خ...
حکایت
حکایت های فارسی
داستان های فارسی
قصههای شیرین فارسی
شاهنامه
هزار و یک شب
قصه های مثنوی معنوی مولانا
قصه های شیخ عطار نیشابوری
ملا نصرالدین
حکایتهای بهلول دانا
رد پای شب
داستان سرای ایران
زنگ قصه
Persian story
9 ماه پیش
در تاریخ 1402/10/06 منتشر شده
است.
442
بـار بازدید شده