شعر عاشقانه / ديده پر خون شد به دل ديگر نمی‌دانم چه شد ...

Neyy__Nava
Neyy__Nava
390 بار بازدید - 7 ماه پیش - #شعر
#شعر #غزل #دکلمه #دکلمه_غزل #عاشقانه #احساس #دکلمه_احساسی #مجذوب_تبریزی #کلیپ #ویدیو_عاشقانه

🌹🍃
ديده پرخون شد به دل ديگر نمي‌دانم چه شد
آب اين سرچشمه را از سر نمي‌دانم چه شد

گفتمش: تا ديدمت عقل و دل و دين باختم
گفت: ديگر؟ گفتمش: ديگر نمي‌دانم چه

گردش چشمي به يك پيمانه هوشم برد و رفت
تا به دور افتاد آن ساغر نمي‌دانم چه شد

در محبّت محضر عاشق دل پرداغ اوست
من از آن داغم كه آن محضر نمي‌دانم چه شد

اضطراب روز محشر را شبي ديدم به خواب
چون به ياد آمد غمت محشر نمي‌دانم چه شد

تيغ اسكندر سراسر ملك دنيا را گرفت
ملك آن ملك است اسكندر نمي‌دانم چه شد

خيمه درويش را در سايه طوبي زدند
چتر شاهنشاهي سنجر نمي‌دانم چه شد

پيش از اين مجذوب آهت داشت تاثيري دگر
تيغ آن تيغ است آن جوهر نمي‌دانم چه شد

✍️مجذوب تبريزی
🎙 نی‌نوا
7 ماه پیش در تاریخ 1402/11/23 منتشر شده است.
390 بـار بازدید شده
... بیشتر