دکلمه زیبای شعر عاشقانه | یک شبی مجنون نمازش را شکست| با دکلمه پروین رضوی| شهر خیال|

شهر خیال
شهر خیال
826 بار بازدید - 3 سال پیش - شاعر : نظامیدکلمه: پروین رضوییک
شاعر : نظامی
دکلمه: پروین رضوی

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست


عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود


سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او


گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای


جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای


نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی


خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن


مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو … من نیستم


گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پنهان و پیدایت منم


سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی


عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم


کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد


سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت


روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی


مطمئن بودم به من سر میزنی
در حریم خانه ام در میزنی


حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود


مرد راهم باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم.

#دکلمه #دکلمهشعر #شعر
برای دکلمه های بیشتر کانال مان را سبسکرایب کنید
3 سال پیش در تاریخ 1400/08/06 منتشر شده است.
826 بـار بازدید شده
... بیشتر