یار گمشده سروده سایه، پرویزیاحقی، دکلمه خانم روشنک، جهانگیر ملک.

Mata Parsi
Mata Parsi
6.3 هزار بار بازدید - پارسال - یار گمشده سروده هوشنگ ابتهاج
یار گمشده سروده هوشنگ ابتهاج ( سایه)، دکلمه ای از خانم روشنک به همراهی پرویز یاحقی و جهانگیر ملک
گر چشم دل بر آن مه آئینه رو کنی
سیر جهان در آئینه ی روی او کنی
خاک سیه مباش که کس بر نگیردت
آئینه شو که خدمت آن ماهرو کنی
جان تو جلوهگاه جمال آنگهی شود
که آیینه اش به اشک صفا شستوشو کنی
خواب و خیال من همه با یاد روی توست
تا کی؟ به من چون دولت بیدار رو کنی
درمان درد عشق، صبوری بود ولی
با من حکایت سنگ وسبو کنی
خون می چکد ز ناله ی بلبل در این چمن
فریاد از تو ای گل که به هر خار خو کنی
دل بسته ام به باد به بوی شبی که زلف
بگشایی و مشام مرا مشکبو کنی
اینجا ست یار گمشده گرد جهان مگرد
خود را بجوی سایه اگر جستجو کنی
متا پارسی
پارسال در تاریخ 1401/12/03 منتشر شده است.
6,373 بـار بازدید شده
... بیشتر