داریوش - غلام قمر - شاعر مولانا

mohammad mehry
mohammad mehry
54.4 هزار بار بازدید - 13 سال پیش - من غلام قمرم، غیر قمر
من غلام قمرم، غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بی‌خبری، رنج مبر هیچ مگو

دوش دیوانه شدم، عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو

من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو

گفتم این روی فرشته‌ست عجب یا بشرست
گفت این غیر فرشته‌ست و بشر هیچ مگو

گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد
گفت می‌باش چنین زیر و زبر هیچ مگو

ای نشسته تو در این خانه پر نقش و خیال
خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو

نی من منم، نی تو تویی، نی تو منی....هم من منم، هم تو تویی، هم تو منی
من با تو چنانم ای نگار ختنی....کاندر غلطم که من توام یا تو منی
13 سال پیش در تاریخ 1390/08/13 منتشر شده است.
54,406 بـار بازدید شده
... بیشتر