#حمیرا با صدای سحرآمیز و ملکوتی

Zand.Lotfalikhan
Zand.Lotfalikhan
3.4 هزار بار بازدید - 12 ماه پیش - بانو حمیرا از خانواده ای
بانو حمیرا از خانواده ای بانفوذ و سرشناس با اصالت آذری است. پدرش از ملّاکان بزرگ زنجان بود و منزلشان همواره با هنرنمائی هنرمندانِ بزرگی چون قمر، روح‌ انگیز، بنان، ملوک‌ ضرابی و دیگران همیشه باصفا بود و همین باعث اشتیاق او به خواندن شد. او به دور از چشم پدر با نام‌ نویسی در تست صدا در شورای رادیو، باعث تحسین اعضای آن شد. سپس نزد علی تجویدی و ملوک ضرابی آموزش موسیقی را آغاز نمود. اولین آهنگ او ساخته تجویدی (صبرم عطا کن) بود که در آن زمان غوغایی به پا کرد. تجویدی پس از ضبط این آهنگ از پشت تلفن آنرا برای بنان پخش کرد و نظر استاد را راجع به آهنگ و صدای خواننده جدید پرسید که با پاسخ غیر منتظره بنانِ سختگیر مواجهه شد: تجویدی جان، گوئی توئی که با صدای دگری میخوانی آفرین بر حسن انتخابت. یقین بدان تا پنجاه سال دیگر خواننده ای با این صدای جادوئی ظهور نخواهد کرد، براستی که قمر دیگری بوجود آمده است (شرح پشت جلد نوار کاست صبر عطا کن، در سال چهل و چهار) وی به دلیل مخالفت پدرش با نام مستعار حمیرا فعالیتش را آغاز کرد، اما چون پدر صدای دخترش را شناخت و خواندن او را دور از شان خانواده‌اش میدانست، تمام صفحات موجود در بازار را خرید و در خانه انبار نمود و موجب کمیابی صفحات او در بازار شد. اما یک سال بعد سفری اروپایی برای پدرش پیش آمد و او که از حمایت مادرش برخوردار بود، بکار هنری خود ادامه داد. آثار بعدی او ساخته تجویدی و بیژن ترقی (سرگردان و پشیمانم) باعث تحول در موسیقی ایران شد. پدرش با آگاهی از آثار جدید دخترش وی را از خانه طرد و از ارث محروم کرد. وی مدتی در خانه پسر عمویش (همسر هما میرافشار ترانه سرای معروف) به سر برد تا اینکه همسر پرویز یاحقی شد. طی دوره کوتاه هفت ساله زناشوئی آنها (چهل و هفت تا پنجاه و سه) آثارجاودانه ای همچون: مرا نفریبی، هدیهٔ عشق، مرا تنها نگذاری، محبت، پنجره‌ ای به باغ گل، بهار نورسیده، با کلامی از بیژن ترقی به یادگار مانده است. او بعد از هفت سال بدلایلی و بدون بر جای گذاشتن فرزندی از یاحقی جدا شد (او در کتاب خاطراتش که بگفته خودش بعد مرگش چاپ خواهد شد این مسئله را بازگو کرده است). او تا سال شصت در تهران بود و سپس به تنکابن نقل مکان کرد و به ناچار به دلیل مزاحمت انقلابیون در سال شصت و یک با گریمی در قالب پیرزن بهمراه دختر دو ساله‌اش هنگامه، از مرز افغانستان از ایران خارج شد و به اسپانیا و سپس کاستاریکا رفت، بعداً با مساعدت هما میرافشار به لس آنجلس رفت و با کمک احمد مسعود فعالیت هنریَش را از آغاز نمود که همچنان ادامه دارد. او سال هفتاد و هشت به تومور مغزی دچار شد که بطرز معجزه‌ آسایی با کمک پزشکان از مرگ حتمی نجات یافت. بیشتر آثار قبل از انقلاب وی از ساخته های یاحقی است. وی دو دختر بنام هنگامه و یاسمن و دو نوه بنام خزان و دریا دارد. با آرزوی سلامتی و طول عمر برای این بانوی هنرمند.
12 ماه پیش در تاریخ 1402/07/19 منتشر شده است.
3,435 بـار بازدید شده
... بیشتر