خرج خونه نداشتم و مجبور شدم تن فروشی کنم|بخاطر خرج فرزندانم تن به...
2.3 هزار بار بازدید -
4 ماه پیش
-
داستان خرج خونه نداشتم و
داستان خرج خونه نداشتم و مجبور شدم برم گوشت فروشی و بخاطر یک کیلو گوشت خودمو در اختیار قصاب بزارم و ....
ارسال داستان شما عزیزان در تلگرام👇
t.me/hekayatshabane
داستان های ببشتر:
• داستان رابطه شوهرم با دختر خالش|شوهرم...
• عاشق شوهر خواهر شوهرم بودم و باهام را...
• داستان ماساژ دادن صاحبکارم تو حموم|صا...
• داستان منو نامزدم در حال راب..طه بودی...
• داستان حاملگی دخترم در مدرسه|اتفاق عج...
• داستان آخوند همسایه |آخوند همسایه که ...
• داستان شوم زن همسایه|زن همسایه که شوه...
• داستان زنی که حمام رفت و یک نابینا او...
• داستان واقعی: برده ای که به زنش تجاوز...
• داستان واقعی:مردی که با کسی رابطه داش...
• داستان خیانت زن یک قاضی که با مرد دیگ...
• داستان واقعی:عاشق دختر عموم بودم و با...
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
برای شنیدن حکایت های بیشتر همین الان کانال "حکایت شبانه"رو سابسکرایب کن و حتما زنگوله رو فعال کن تا ویدیوهای بعدی رو بتونی ببینی🌹
/ @hekayatshabane
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
دوستان اگه تمایل دارید داستان زندگی و یا خاطره و... شما در کانال یوتیوب حکایت شبانه گذاشته بشه ،
با رعایت حفظ حریم شخصی ،
لطفا داستان تون رو به لینک زیر در تلگرام بفرستین👇👇👇
t.me/hekayatshabane
داستان واقعی
پادکست
داستانهای فارسی
داستانهای واقعی
داستان های فارسی جدید
داستان واقعی عاشقانه
قصه عاشقانه
قصه
4 ماه پیش
در تاریخ 1403/03/05 منتشر شده
است.
2,367
بـار بازدید شده