دکلمه شعر/ قصیده دماوندیه/ شعر دماوند / ای دیو سپید پای در بند / Damavand/ شعر حماسی
1.2 هزار بار بازدید -
4 سال پیش
-
شاعر: ملک الشعرای بهار عکس
شاعر: ملک الشعرای بهار
عکس ها: مهران خداوردی
insta:
@mehr_ban_
music: The spirits of the land
----------------------------------------------------
#دماوند
#قصیده_دماوندیه
#ای_دیو_سپید_پای_در_بند
#Damavand
#شعر_حماسی
#کوه_دماوند
#ایران
#ای_گنبد_گیتی_ای_دماوند
#گنبد_گیتی
#شعر_معاصر
#ملک_الشعرا_بهار
#شعر
#دکلمه_شعر
#شعرخوانی
#شعر_فارسی
#damavan_mountain
#ei_div_e_seipid_e_pay_dar_band
#gonbade_gity
ای دیو سپید پای در بند
ای گنبد گیتی ای دماوند
از سیم به سر، یکی کلهخود
ز آهن به میان یکی کمربند
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر چهر دلبند
تا وارهی از دم ستوران
وین مردم نحس دیو مانند
با شیر سپهر بسته پیمان
با اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردون
سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت زخشم برفلک مشت
آن مشت تویی تو، ای دماوند
تو مشت درشت روزگاری
از گردش قرنها پس افکند
ای مشت زمین بر آسمان شو
بر ری بنواز ضربتی چند
نه نه تو نه مشت روزگاری
ای کوه نیم ز گفته خرسند
تو قلب فسردهٔ زمینی
از درد ورم نموده یک چند
تا درد و ورم فرو نشیند
کافور بر آن ضماد کردند
شو منفجر ای دل زمانه
وان آتش خود نهفته مپسند
خامش منشین سخن همی گوی
افسرده مباش خوش همی خند
پنهان مکن آتش درون را
زین سوختهجان شنو یکی پند
گر آتش دل نهفته داری
سوزد جانت به جانت سوگند
بر ژرف دهانت سخت بندی
بر بسته سپهر زال پر فند
من بند دهانت برگشایم
ور بگشایند بندم از بند
ازآتش دل برون فرستم
برقی که بسوزد آن دهان بند
من این کنم و بود که آید
نزدیک تو این عمل خوشایند
آزاد شوی و بر خروشی
مانندهٔ دیو جسته از بند
هرّای تو افکند زلازل
از نیشابور تا نهاوند
وز برق تنورهات بتابد
ز البرز اشعه تا به الوند
ای مادر سر سپید بشنو
این پند سیاه بخت فرزند
برکش ز سر این سپید معجر
بنشین به یکی کبود اورند
بگرای چو اژدهای گرزه
بخروش چو شرزه شیر ارغند
ترکیبی ساز بی مماثل
معجونی ساز بیهمانند
از نار و سعیر و گاز و گوگرد
از دود و حمیم و صخره و گند
از آتش آه خلق مظلوم
و از شعلهٔ کیفر خداوند
ابری بفرست بر سر ری
بارانش زهول و بیم و آفند
بشکن در دوزخ و برون ریز
بادافره کفر کافری چند
زانگونه که بر مدینهٔ عاد
صرصر شرر عدم پراکند
چونان که بشارسان «پمپی»
ولکان اجل معلق افکند
بفکن ز پی این اساس تزویر
بگسل ز هم این نژاد و پیوند
برکن ز بن این بنا که باید
از ریشه بنای ظلم برکند
زین بیخردان سفله بستان
داد دل مردم خردمند
معنی برخی کلمات:
آوند : آویزان
پسافگند: میراث
کافور : برف ( کنایه )
ضِماد کردن: مرهم نهادن
فند: حیله
هُرّا : صدای مهیب
زلازل: زلزلهها
اورند: تختِ شاهان، اورنگ
ارغند: خشمگین
سعیر: شعله ( فَرِيقٌ فِى الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِى السَّعِيرِ / شورا ۷ )
حمیم : گرما، آب گرم( لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُون/ انعام ۷۰)
آفند: جنگ
باداَفْرَه/پادافره : کیفر
صرصر : تندبادِ سرد، عاد : قوم عاد
(وَأَمَّا «عَادٌ» فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ «صَرْصَرٍ» عَاتِيَةٍ /حاقّه ۶)
شارسان: شهرستان
پُمپی: https://fa.m.wikipedia.org/wiki/پمپئی
وُلکان: آتشفشان ( Volcano )
عکس ها: مهران خداوردی
insta:
@mehr_ban_
music: The spirits of the land
----------------------------------------------------
#دماوند
#قصیده_دماوندیه
#ای_دیو_سپید_پای_در_بند
#Damavand
#شعر_حماسی
#کوه_دماوند
#ایران
#ای_گنبد_گیتی_ای_دماوند
#گنبد_گیتی
#شعر_معاصر
#ملک_الشعرا_بهار
#شعر
#دکلمه_شعر
#شعرخوانی
#شعر_فارسی
#damavan_mountain
#ei_div_e_seipid_e_pay_dar_band
#gonbade_gity
ای دیو سپید پای در بند
ای گنبد گیتی ای دماوند
از سیم به سر، یکی کلهخود
ز آهن به میان یکی کمربند
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر چهر دلبند
تا وارهی از دم ستوران
وین مردم نحس دیو مانند
با شیر سپهر بسته پیمان
با اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردون
سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت زخشم برفلک مشت
آن مشت تویی تو، ای دماوند
تو مشت درشت روزگاری
از گردش قرنها پس افکند
ای مشت زمین بر آسمان شو
بر ری بنواز ضربتی چند
نه نه تو نه مشت روزگاری
ای کوه نیم ز گفته خرسند
تو قلب فسردهٔ زمینی
از درد ورم نموده یک چند
تا درد و ورم فرو نشیند
کافور بر آن ضماد کردند
شو منفجر ای دل زمانه
وان آتش خود نهفته مپسند
خامش منشین سخن همی گوی
افسرده مباش خوش همی خند
پنهان مکن آتش درون را
زین سوختهجان شنو یکی پند
گر آتش دل نهفته داری
سوزد جانت به جانت سوگند
بر ژرف دهانت سخت بندی
بر بسته سپهر زال پر فند
من بند دهانت برگشایم
ور بگشایند بندم از بند
ازآتش دل برون فرستم
برقی که بسوزد آن دهان بند
من این کنم و بود که آید
نزدیک تو این عمل خوشایند
آزاد شوی و بر خروشی
مانندهٔ دیو جسته از بند
هرّای تو افکند زلازل
از نیشابور تا نهاوند
وز برق تنورهات بتابد
ز البرز اشعه تا به الوند
ای مادر سر سپید بشنو
این پند سیاه بخت فرزند
برکش ز سر این سپید معجر
بنشین به یکی کبود اورند
بگرای چو اژدهای گرزه
بخروش چو شرزه شیر ارغند
ترکیبی ساز بی مماثل
معجونی ساز بیهمانند
از نار و سعیر و گاز و گوگرد
از دود و حمیم و صخره و گند
از آتش آه خلق مظلوم
و از شعلهٔ کیفر خداوند
ابری بفرست بر سر ری
بارانش زهول و بیم و آفند
بشکن در دوزخ و برون ریز
بادافره کفر کافری چند
زانگونه که بر مدینهٔ عاد
صرصر شرر عدم پراکند
چونان که بشارسان «پمپی»
ولکان اجل معلق افکند
بفکن ز پی این اساس تزویر
بگسل ز هم این نژاد و پیوند
برکن ز بن این بنا که باید
از ریشه بنای ظلم برکند
زین بیخردان سفله بستان
داد دل مردم خردمند
معنی برخی کلمات:
آوند : آویزان
پسافگند: میراث
کافور : برف ( کنایه )
ضِماد کردن: مرهم نهادن
فند: حیله
هُرّا : صدای مهیب
زلازل: زلزلهها
اورند: تختِ شاهان، اورنگ
ارغند: خشمگین
سعیر: شعله ( فَرِيقٌ فِى الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِى السَّعِيرِ / شورا ۷ )
حمیم : گرما، آب گرم( لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُون/ انعام ۷۰)
آفند: جنگ
باداَفْرَه/پادافره : کیفر
صرصر : تندبادِ سرد، عاد : قوم عاد
(وَأَمَّا «عَادٌ» فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ «صَرْصَرٍ» عَاتِيَةٍ /حاقّه ۶)
شارسان: شهرستان
پُمپی: https://fa.m.wikipedia.org/wiki/پمپئی
وُلکان: آتشفشان ( Volcano )
4 سال پیش
در تاریخ 1399/05/26 منتشر شده
است.
1,220
بـار بازدید شده