مناجات - Omid Tootian

Omid Tootian
Omid Tootian
78.3 هزار بار بازدید - 4 سال پیش - lyrics and music : Omid
lyrics and music : Omid Tootian ( مناجات ) من لا مکانم لا زمانم اینک اسیر این جهانم من لا مکانم لا زمانم اکنون در این دیر خرابم هر دم به دام کفر و دینم هر لحظه در شک و یقینم در بند عقل و هوش و درکم افسانه ای پر شاخ و برگم من گوهر هفت آسمانم من نقطه عطف کائناتم من در محاط جبر خویشم من خود حصار حصر خویشم من در حقیقت ریشه دارم دریایی از اندیشه دارم اسرار حق را من امینم من هم یسار و هم یمینم محرم به رازی سر به مهرم منزل به منزل طی شد عمرم میل کمالی در نهادم شوق وصال هر دم مرادم اهل مجازم ، پر نیازم سرگشته در راز و نیازم آشفته سر ، سر در قفایم تن خسته از جور و جفایم شوریده دل ، دل ناگرانم تنها ولی با دیگرانم من در هبوطی ناگزیرم هم سرفراز هم سر به زیرم حلاج بردار عندلیبم عیسای خونین بر صلیبم من یاغی ام ، شورم ، شهیدم من عاصیم ، خشمم ، امیدم خو کرده ام بر سرزمینم روحی مشوش بر زمینم شب تا سحر گه بی قرارم لب بر لب یار و نگارم شیرین لبی در آشیانم سیمین تنی بر آستانم پر زد دلم سوی جمالت پر شد خیالم از خیالت پروانه ام بر گرد شمعت خواندی مرا تو با ندایت از این جهان رندانه بگذر جامت بنه ، جانانه بگذر وهم و گمانی است عالم تو پندار خامی در سر تو از این جهان رندانه بگذر جامت بنه ، مستانه بگذر وهم و گمانی است عالم تو پندار خامی در سر تو من هم زمین هم آسمانم هم با جهان و هم بر آنم هم در جنین ، هم در جنانم دوزخ نشین ، برزخ نشانم ساقی بده جام شرابم رقصی میان شعله دارم من با خدایم وعده دارم در شان او چیزی ندارم ساقی تو هستی ده به جانم نوری فکن بر دیدگانم روشن نما این شام تارم گلشن بکن باغ خزانم تو مرهم و نوش و دوایم تو زخم و درد و التهابم تو امتحان و ابتلایم تو ابتدا و انتهایم غایب ز چشمی در نهانی اندر میان این و آنی بی اسم و نامی ، بی نشانی خود خالق نام و نشانی تو کیمیای این جهانی تو بارگاه کبریایی جور و جفایت می کشم من درد فراقت می چشم من بشنو فغان و ناله من بغض هزاران ساله من من سالکم ، بی ادعایم بی کبر و فخر و بی ریایم کشتی شکسته ، غرق خوابم همچون حبابی روی آبم نقش سرابی در کویرم بی پا و سر در خود اسیرم لبریز می کن کوزه ام را بشکن تو با می روزه ام را لبریز می کن کوزه ام را بشکن تو با می روزه ام را بنشین کنارم باده بگشا دستم بگیر و چهره بنما با من نشین و باده بگشا دستم بگیر و چهره بنما زندان شده است این خانه من ویران شده کاشانه من از این جهان طرفی نبستم دیده پر آب و دل شکسته ام میخواره ام ، باده پرستم با خاطرت من مست مستم یادت کنم هر لحظه هر دم نامت برم آرام دردم امید وصلی با تو دارم جانانه رقصی با تو دارم ترسم ز قوم بی تامل نامردمان بی تحمل ترسم ز قتل سرو و سنبل اعدام عشق و ساز و بلبل این های و هوی بی اثر را این قیل و قال بی ثمر را این روزگار پر شرر را این مردمان پر ز شر را این بندگان سیم و زر را این بردگان کور و کر را این کاروان پر خطر را این مرکب آسیمه سر را این قوم بی عقل و خرد را این سرزمین دیو و دد را زیر و زبر کن آتش افکن از بن برانداز ریشه برکن از نو حیاتی دیگرم ده چشم و چراغی دیگرم ده از نو جهانی دیگرم ده خواب و خیالی دیگرم ده از کفر و ایمان برترم کن از نور و ظلمت سرترم کن من را ز من بودن رها کن با آن حقیقت آشنا کن از یوغ کثرتها جدا کن با ساز وحدت یکصدا کن از گوشه چشمت نظر کن در طوق عشقت رهگذر کن در محشرت ما را خبر کن دل را دچار صد خطر کن در برزخت پر خواهشم کن در دوزخت پالایشم کن در محضر خود شاهدم کن در کوی رندان عارفم کن در بی نهایت راهیم کن در سرسرایت فانیم کن من لا مکانم لا زمانم من لایزالم لا یزالم من در خدایم با خدایم من خود خدایم ، من خدایم ( امید طوطیان )
4 سال پیش در تاریخ 1399/11/24 منتشر شده است.
78,344 بـار بازدید شده
... بیشتر