«ای عاشقان» غزل ناب مولانا جلال الدین محمد بلخی
720 بار بازدید -
4 ماه پیش
-
ای عاشقان ای عاشقان پیمانه
ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده ام
درکنج ویران مانده ام ، خمخانه را گم کرده ام
هم در پی بالائیان ، هم من اسیر خاکیان
هم در پی همخانه ام ،هم خانه را گم کرده ام
آهم چو برافلاک شد اشکم روان بر خاک شد
آخر از اینجا نیستم ، کاشانه را گم کرده ام
درقالب این خاکیان عمری است سرگردان شدم
چون جان اسیرحبس شد ، جانانه را گم کرده ام
از حبس دنیا خسته ام چون مرغکی پر بسته ام
جانم از این تن سیر شد ، سامانه را گم کرده ام
در خواب دیدم بیدلی صد عاقل اندر پی روان
می خواند باخوداین غزل ، دیوانه را گم کرده ام
گر طالب راهی بیا ، ور در پی آهی برو
این گفت وبا خودمی سرود ،پروانه راگم کرده ام
درکنج ویران مانده ام ، خمخانه را گم کرده ام
هم در پی بالائیان ، هم من اسیر خاکیان
هم در پی همخانه ام ،هم خانه را گم کرده ام
آهم چو برافلاک شد اشکم روان بر خاک شد
آخر از اینجا نیستم ، کاشانه را گم کرده ام
درقالب این خاکیان عمری است سرگردان شدم
چون جان اسیرحبس شد ، جانانه را گم کرده ام
از حبس دنیا خسته ام چون مرغکی پر بسته ام
جانم از این تن سیر شد ، سامانه را گم کرده ام
در خواب دیدم بیدلی صد عاقل اندر پی روان
می خواند باخوداین غزل ، دیوانه را گم کرده ام
گر طالب راهی بیا ، ور در پی آهی برو
این گفت وبا خودمی سرود ،پروانه راگم کرده ام
4 ماه پیش
در تاریخ 1403/03/23 منتشر شده
است.
720
بـار بازدید شده