صدائی ماندگارـ شعرخوانی چریک فدایی خلق رفیق بهروز دهقانی

SIAHKAL FADAEE
SIAHKAL FADAEE
11.8 هزار بار بازدید - 8 سال پیش - اشرف دهقانی، صداهای ماندگار شنیدن
اشرف دهقانی، صداهای ماندگار
شنیدن صدائی از عزیزان و عزیز محبوبی پس از سال های طولانی که از شهادت سرخ آنان می گذرد ، آن هم به طور غیرمترقبه که چنین انتظاری هم نداشتی، دنیائی از شعف و هیجان و احساساتی که به سختی قابل توصیفند به وجود می آورد. اخیراً نوارهائی به دستم رسیده که یکی از آن ها حضور همیشه زنده برادر انقلابی ام بهروز دهقانی را زنده تر از هر وقت دیگر در مقابل چشمانم قرار می دهد. چشمانم را می بندم و در حالی که به شعر خوانی روان و سرشار از احساسات انقلابی او گوش می دهم  چهره متین، نجیب و مهربان بهروز را می بینم. او را در اتاقش با میز تحریر کشودارش در یک سمت، سه تارش تکیه داده بر دیوار در کنار گرام و صفحه های بزرگ موسیقی اش می بینم. می بینم که با جمعی از رفقای جوان تر از خود روی زمین نشسته و با شوری سرشار از زندگی ، آن شعرها را می خواند و من دم در اتاق سرا پا گوش ایستاده ام.
در نواری دیگر صدای رفیق فدائی گرانقدر ، مناف فلکی ضبط شده است. با شنیدن این صدا بلافاصله چهره مصمم و رنج دیده او در راهرو اوین - آن جا که رفقای پسر را در انتظار بازجوئی یک به یک در صندلی هائی می نشاندند و ما به بهانه ای از آن راهرو می گذشتیم و به دور از چشم ساواکی ها رفیقی را می دیدیم - برایم تداعی شد. آن لحظه ای برایم تداعی شد که مناف عزیز با دیدن من با هیجان به سویم خیز برداشت و نامم را صدا زد: اشرف! حیف، حیف، با غم و اندوه فراوان ، حیف که فرصت و امکان صحبت نبود. چند ماه بعد در همان سال 1350 در زندان قصر شنیدم که مناف در بیدادگاه شاه به چنان دفاعی از کارگران، طبقه ای که خود متعلق به آن بود پرداخته که آن بیدادگاه را به صحنه محاکمه دادستان و قاضی و کلیت رژیم شاه تبدیل کرده... و بعد در همان زندان در زمانی که خبر اعدامش را شنیدیم ، به یاد این چریک فدائی خلق و دیگر چریکهای فدائی خلق همراهش که سرود زندگی بر لب به میدان تیرباران چیتگر رفتند، سرود خواندیم. این ها و خاطرات قبل از زندان، کوه رفتن، جمع دوستان در خانه کاظم (سعادتی) و روح انگیز (دهقانی) که مناف هم یکی از آن ها بود...  همه و همه با شنیدن صدای این رفیق کارگرِ وفادار به آرمان های طبقه خود، برایم زنده شدند.
امیدوار بودم صدای یکی از عزیزترین هایم یعنی کاظم سعادتی را هم در این نوارها بشنوم. ولی متأسفانه نتوانستم به درستی همه صداهای موجود در این نوارها را شناسائی کنم. در یک مورد یکی از یاران از "هوپ هوپ نامه" صابر یک شعر حماسی را با صدائی رسا می خواند و از کتاب تاپماجالار و قوشماجالار (متل ها و چیستان ها، تألیف مشترک صمد بهرنگی و بهروز دهقانی) قطعاتی را نقل می کند. با شنیدن این صدا، هم به یاد کاظم و هم به یاد شاگردان پیشین بهروز و صمد و دوستان جوان مشترک آن ها می افتم و تصویر رفقای شهیدی چون محمد تقی زاده، اصغر عرب هریسی، عبدالله افسری، جعفر اردبیلچی در مقابلم ظاهر می شوند. آیا این صدا متعلق به یکی از این عزیزان است؟

با تحقیقاتی که در مورد این نوارها کردم ، متوجه شدم که در دوره ای یک پژوهشگر مبارز اهل تُرکیه به ایران آمده و با رفیق بهروز دهقانی و دوستانش در ارتباط قرار گرفته است. البته این که آن فرد مبارز تُرکیه ای یا یک نفر دیگر نوار های موجود را ضبط کرده است ، برای من روشن نیست. ولی در این نوارها کاملاً مشخص است که ضبط صداها در ارتباط با یک پژوهشگر و علاقه­مند به فولکلور آذربایجان صورت گرفته ، کسی که زبان تُرکی اش با زبان تُرکی رایج در آذربایجان ایران متفاوت می باشد. برخورد با او نیز نشان می دهد که وی تازه با جمع دوستان بهروز آشنا شده است. مثلاً در بخشی از نوارها رفیق مناف در مورد داستانی به او توضیح می دهد که آن را رفیق صمد بهرنگی در ده نوشته است؛ یا او خود سئوالاتی مطرح می کند که نشان می دهد که وی از محیطی دیگر آمده و با رفقا در تماس قرار گرفته است.

در یک بخش از نوارها صدای شاگردان رفیق بهروز را می شنویم که به دوره ای تعلق دارد که او در آذرشهر در دبیرستانی که از دهات اطراف هم به آن جا می آمدند ، تدریس می کرد.
http://www.siahkal.com/index/mid-col/...
8 سال پیش در تاریخ 1395/07/27 منتشر شده است.
11,855 بـار بازدید شده
... بیشتر