شاهد افلاکی | شعری از رهی معیری

Rashid Kakavand | رشید کاکاوند
Rashid Kakavand | رشید کاکاوند
18.9 هزار بار بازدید - 8 ماه پیش - چون زلف توام جانا در
چون زلف توام جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بی‌سروسامانی
من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی
خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم
تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی
ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی
در سینه سوزانم مستوری و مهجوری
در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی
من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی
من سلسله موجم تو سلسله جنبانی
از آتش سودایت دارم من و دارد دل
داغی که نمی‌بینی دردی که نمی‌دانی
دل با من و جان بی‌تو نسپاری و بسپارم
کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی
ای چشم رهی سویت کو چشم رهی‌جویت؟
روی از من سر گردان شاید که نگردانی ===================================
روش‌های حمایت از برنامه بنا به درخواست مخاطبان:
1- Super Thanks
به صورت مستقیم از طریق یوتیوب
آموزش:
How to buy a Super Thanks
---------------------------------
2- درگاه پرداخت زرین‌پال برای داخل ایران
https://zarinp.al/barzin
به نام مسعود امجدیان
---------------------------------
3-   پرداخت با ارز دیجیتال تتر
آدرس ولت TRC20:
TFfmiGFwFf5cqvooN9GwUb2aJm6Ny6gF5S
8 ماه پیش در تاریخ 1402/08/25 منتشر شده است.
18,960 بـار بازدید شده
... بیشتر