نیستان، دیوان شمس_مولانا ،غزل شماره 441
270 بار بازدید -
7 سال پیش
-
دیوان شمس ،غزل شماره 441:بنمای
دیوان شمس ،غزل شماره 441:
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست ...... بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر ...... کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز ...... باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست
گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو ...... آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
وان دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست ...... وان ناز و باز و تندی دربانم آرزوست
در دست هر که هست ز خوبی قراضههاست ...... آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست
این نان و آب چرخ چو سیلست بیوفا ...... من ماهیم نهنگم عمانم آرزوست
یعقوب وار وااسفاها همیزنم ...... دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست
والله که شهر بیتو مرا حبس میشود ...... آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت ...... شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او ...... آن نور روی موسی عمرانم آرزوست
زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول ...... آنهای هوی و نعره مستانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام ...... مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر ...... کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت مینشود جستهایم ما ...... گفت آنک یافت مینشود آنم آرزوست
هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خرد ...... کآن عقیق نادر ارزانم آرزوست
پنهان ز دیدهها و همه دیدهها از اوست ...... آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست
خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز ...... از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست
گوشم شنید قصه ایمان و مست شد ...... کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست
یک دست جام باده و یک دست جعد یار ...... رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
میگوید آن رباب که مردم ز انتظار ...... دست و کنار و زخمه عثمانم آرزوست
من هم رباب عشقم و عشقم ربابیست ...... وان لطفهای زخمه رحمانم آرزوست
باقی این غزل را ای مطرب ظریف ...... زین سان همیشمار که زین سانم آرزوست
بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق ...... من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست
دیگر ابیات و اشارات:
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم ...... جواب تلخ می زیبد لب لعل شکرخا را
#حافظ
قولوا لا اله الا الله تفلحوا
بگویید «لا اله الا الله» تا رستگار شوید.
#حدیث_نبوی
انَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ
آنان که گفتند: محققا پروردگار ما خدای یکتاست و بر این ایمان پایدار ماندند فرشتگان رحمت بر آنها نازل شوند (و مژده دهند) که دیگر هیچ ترسی (از وقایع آینده) و حزن و اندوهی (از گذشته خود) نداشته باشید و شما را به همان بهشتی که (انبیا) وعده دادند بشارت باد.
#قرآن_کریم_سوره_فصلت_آیه_30_ترجمه_الهی_قمشه_ای
تا تو تاریک و ملول و تیرهای ...... دان که با دیو لعین همشیرهای
#مثنوی_معنوی_مولانا_دفتر_اول_بخش88
خانهٔ آن دل که ماند بی ضیا ...... از شعاع آفتاب کبریا
تنگ و تاریکست چون جان جهود ......بی خبر از ذوق سلطان ودود
#مولانا_مثنوی_معنوی_دفتر_دوم_بخش89
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست ...... بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر ...... کان چهره مشعشع تابانم آرزوست
بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز ...... باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست
گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو ...... آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
وان دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست ...... وان ناز و باز و تندی دربانم آرزوست
در دست هر که هست ز خوبی قراضههاست ...... آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست
این نان و آب چرخ چو سیلست بیوفا ...... من ماهیم نهنگم عمانم آرزوست
یعقوب وار وااسفاها همیزنم ...... دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست
والله که شهر بیتو مرا حبس میشود ...... آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت ...... شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او ...... آن نور روی موسی عمرانم آرزوست
زین خلق پرشکایت گریان شدم ملول ...... آنهای هوی و نعره مستانم آرزوست
گویاترم ز بلبل اما ز رشک عام ...... مهرست بر دهانم و افغانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر ...... کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت مینشود جستهایم ما ...... گفت آنک یافت مینشود آنم آرزوست
هر چند مفلسم نپذیرم عقیق خرد ...... کآن عقیق نادر ارزانم آرزوست
پنهان ز دیدهها و همه دیدهها از اوست ...... آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست
خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز ...... از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست
گوشم شنید قصه ایمان و مست شد ...... کو قسم چشم صورت ایمانم آرزوست
یک دست جام باده و یک دست جعد یار ...... رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
میگوید آن رباب که مردم ز انتظار ...... دست و کنار و زخمه عثمانم آرزوست
من هم رباب عشقم و عشقم ربابیست ...... وان لطفهای زخمه رحمانم آرزوست
باقی این غزل را ای مطرب ظریف ...... زین سان همیشمار که زین سانم آرزوست
بنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق ...... من هدهدم حضور سلیمانم آرزوست
دیگر ابیات و اشارات:
اگر دشنام فرمایی و گر نفرین دعا گویم ...... جواب تلخ می زیبد لب لعل شکرخا را
#حافظ
قولوا لا اله الا الله تفلحوا
بگویید «لا اله الا الله» تا رستگار شوید.
#حدیث_نبوی
انَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ
آنان که گفتند: محققا پروردگار ما خدای یکتاست و بر این ایمان پایدار ماندند فرشتگان رحمت بر آنها نازل شوند (و مژده دهند) که دیگر هیچ ترسی (از وقایع آینده) و حزن و اندوهی (از گذشته خود) نداشته باشید و شما را به همان بهشتی که (انبیا) وعده دادند بشارت باد.
#قرآن_کریم_سوره_فصلت_آیه_30_ترجمه_الهی_قمشه_ای
تا تو تاریک و ملول و تیرهای ...... دان که با دیو لعین همشیرهای
#مثنوی_معنوی_مولانا_دفتر_اول_بخش88
خانهٔ آن دل که ماند بی ضیا ...... از شعاع آفتاب کبریا
تنگ و تاریکست چون جان جهود ......بی خبر از ذوق سلطان ودود
#مولانا_مثنوی_معنوی_دفتر_دوم_بخش89
7 سال پیش
در تاریخ 1396/04/19 منتشر شده
است.
270
بـار بازدید شده