تفأل حافظ-غزل ۱۲۸- یکشنبه- ۱۴۰۳/۴/۳- 2024/6/23
64 بار بازدید -
هفته قبل
-
نيست در شهر نگاري که
نيست در شهر نگاري که دل ما ببرد
بختم ار يار شود رختم از اين جا ببرد
کو حريفي کش سرمست که پيش کرمش
عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد
باغبانا ز خزان بي خبرت مي بينم
آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد
رهزن دهر نخفته ست مشو ايمن از او
اگر امروز نبرده ست که فردا ببرد
در خيال اين همه لعبت به هوس مي بازم
بو که صاحب نظري نام تماشا ببرد
علم و فضلي که به چل سال دلم جمع آورد
ترسم آن نرگس مستانه به يغما ببرد
بانگ گاوي چه صدا بازدهد عشوه مخر
سامري کيست که دست از يد بيضا ببرد
جام مينايي مي سد ره تنگ دليست
منه از دست که سيل غمت از جا ببرد
راه عشق ار چه کمينگاه کمانداران است
هر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد
حافظ ار جان طلبد غمزه مستانه يار
خانه از غير بپرداز و بهل تا ببرد
تفسیر اول فال:
همواره چشم به کمک دیگران می دوزید و منتظر هستید تا با یاری آن ها در کارها موفق شوید. دچار سرگردانی شده اید اما بهتر است برای حل مشکلات و پیدا کردن راه درست از استعدادهای ذاتی خود بهره گیرید.
به خداوند توکل کنید و از او یاری بجویید که در همه حال مراقب بندگان خویش می باشد. دلتنگی ها برطرف خواهد شد.
تفسیر دوم فال
به امید یک خیال خام قصد ترک وطن را داری اما برای این تصمیم باید عاقلانه و محتاطانه عمل کنی. گیج و سردرگم شدهای و از دیگران طلب کمک میکنی. منتظر نباش تا دیگران کاری برایت انجام دهند. از همت و توانایی خودت در پیدا کردن راهی برای حل مشکلات استفاده کن. با اندکی تفکر و دوراندیشی میتوانی بهترینها را انتخاب کنی. توکل به خدا کن که در این راه لطفش شامل حال تو خواهد شد.
غزل شماره ۱۲۸ حافظ در زمان تسلط شاه محمود بر شیراز سروده شده و شاعر از اینکه قدرتمندی موافق میل او بر سر کار نیست اظهار دلتنگی میکند. حافظ شیراز را خالی از دلبران معرفی میکند و میگوید اگر بخت یارش شود، از این شهر خواهد رفت. او به باغبان هشدار میدهد که در ادامه خزانی خواهد رسید و باد گل زیبای او را به تاراج میبرد
بختم ار يار شود رختم از اين جا ببرد
کو حريفي کش سرمست که پيش کرمش
عاشق سوخته دل نام تمنا ببرد
باغبانا ز خزان بي خبرت مي بينم
آه از آن روز که بادت گل رعنا ببرد
رهزن دهر نخفته ست مشو ايمن از او
اگر امروز نبرده ست که فردا ببرد
در خيال اين همه لعبت به هوس مي بازم
بو که صاحب نظري نام تماشا ببرد
علم و فضلي که به چل سال دلم جمع آورد
ترسم آن نرگس مستانه به يغما ببرد
بانگ گاوي چه صدا بازدهد عشوه مخر
سامري کيست که دست از يد بيضا ببرد
جام مينايي مي سد ره تنگ دليست
منه از دست که سيل غمت از جا ببرد
راه عشق ار چه کمينگاه کمانداران است
هر که دانسته رود صرفه ز اعدا ببرد
حافظ ار جان طلبد غمزه مستانه يار
خانه از غير بپرداز و بهل تا ببرد
تفسیر اول فال:
همواره چشم به کمک دیگران می دوزید و منتظر هستید تا با یاری آن ها در کارها موفق شوید. دچار سرگردانی شده اید اما بهتر است برای حل مشکلات و پیدا کردن راه درست از استعدادهای ذاتی خود بهره گیرید.
به خداوند توکل کنید و از او یاری بجویید که در همه حال مراقب بندگان خویش می باشد. دلتنگی ها برطرف خواهد شد.
تفسیر دوم فال
به امید یک خیال خام قصد ترک وطن را داری اما برای این تصمیم باید عاقلانه و محتاطانه عمل کنی. گیج و سردرگم شدهای و از دیگران طلب کمک میکنی. منتظر نباش تا دیگران کاری برایت انجام دهند. از همت و توانایی خودت در پیدا کردن راهی برای حل مشکلات استفاده کن. با اندکی تفکر و دوراندیشی میتوانی بهترینها را انتخاب کنی. توکل به خدا کن که در این راه لطفش شامل حال تو خواهد شد.
غزل شماره ۱۲۸ حافظ در زمان تسلط شاه محمود بر شیراز سروده شده و شاعر از اینکه قدرتمندی موافق میل او بر سر کار نیست اظهار دلتنگی میکند. حافظ شیراز را خالی از دلبران معرفی میکند و میگوید اگر بخت یارش شود، از این شهر خواهد رفت. او به باغبان هشدار میدهد که در ادامه خزانی خواهد رسید و باد گل زیبای او را به تاراج میبرد
هفته قبل
در تاریخ 1403/04/02 منتشر شده
است.
64
بـار بازدید شده