بیا ببین 👀داستان ضرب المثل«وقتی همه کدخدا بشن دِه ویران میشه یعنی چی»
558 بار بازدید -
4 ماه پیش
-
🔻حکایت ضرب المثل🔴وقتی همه کدخدا
🔻حکایت ضرب المثل
🔴وقتی همه کدخدا باشند، ده ویران می شود
در روزگاران قدیم پادشاهی یک وزیر عاقل و زیرک داشت. یک روز پادشاه همراه با این وزیر قصد شکار آهو داشتند به همین خاطر سوار بر اسب راهی دشت و بیابان شدند.
وقتی رسیدند به سمت آهویی تیر پرتاب کردند ولی از قضا از آنجا که آهو زرنگ و تیزرو بود، هرچه پادشاه و وزیرش تلاش کردند هیچ کدام از تیرها به آهو نخورد و فرار کرد. گرچه شاه و وزیرش بدنبال آهو رفتند اما فایده ای نداشت و آهو فرار کرد و ناپدید شد.
به هر حال شاه و وزیر خسته و کوفته به مسیرشان ادامه دادند تا با یک روستای سر سبز و آباد مواجه شدند.
این روستا درخت های سرسبز و پرباری داشت به طوری که تمام شاخه های درخت پر از میوه های رنگ رنگی بود. بنابراین پادشاه و وزیرش کنار جوی آبی، زیر درخت میوه ای نشستند تا کمی خستگی رفع کنند. از قضا اهالی ده از آمدن شاه و وزیرش خبردار شدند و به کدخدا خبر دادند و گفتند: « امروز ده ما میزبان شاه و وزیر شده است!»
کدخدا فوراً به اهالی ده دستورات لازم را داد، به طوری که در کمتر از یک ساعت یکی از روستاییان برای شاه و وزیر غذا آورد، دیگری شربت، آن یکی کباب و چند نفری هم ساز و دهل زنان به نزد آنان رفتند و به خوبی و محترمانه پذیرایی کردند.
با اینکه شاه و وزیرش به خاطر از دست دادن آهو ناراحت و خسته بودند، اما با دیدن این همه پذیرایی و سرسبزی و آدم های مهربان خوشحال شدند و شکار را فراموش کردند. شاه و وزیر، بعد از آنکه حسابی خستگیشان درآمد، بلند شدند و از روستا دیدن کردند
#حکایت_های_فارسی
#story
#ضرب_المثل
#قصه
#داستان_های_فارسی
#حکایت_وقتی_همه_کدخدا_بشن_ده_ویران_میشه
#حکایت
#حکایات
#ضربالمثل
#گوش_به_قصه
#goshbegese
#داستان
#قصه_شب
#ادبیات
#ملانصرالدین
#بهلول
#کتاب_داستان
#قصص
#داستانهای_عامیانه
#پندآموز
#حکایت_های_پند_آموز
منبع
حکایت
ضرب المثل ها و داستانشان
وبلاگ ای سنج
Lifting Dreams
موزیک
Aakash Gandhi
هنرمند
لایک👍
سابسکرایب🔔
کامنت💌
🌱🌱🌱
@goshbegese
🔴وقتی همه کدخدا باشند، ده ویران می شود
در روزگاران قدیم پادشاهی یک وزیر عاقل و زیرک داشت. یک روز پادشاه همراه با این وزیر قصد شکار آهو داشتند به همین خاطر سوار بر اسب راهی دشت و بیابان شدند.
وقتی رسیدند به سمت آهویی تیر پرتاب کردند ولی از قضا از آنجا که آهو زرنگ و تیزرو بود، هرچه پادشاه و وزیرش تلاش کردند هیچ کدام از تیرها به آهو نخورد و فرار کرد. گرچه شاه و وزیرش بدنبال آهو رفتند اما فایده ای نداشت و آهو فرار کرد و ناپدید شد.
به هر حال شاه و وزیر خسته و کوفته به مسیرشان ادامه دادند تا با یک روستای سر سبز و آباد مواجه شدند.
این روستا درخت های سرسبز و پرباری داشت به طوری که تمام شاخه های درخت پر از میوه های رنگ رنگی بود. بنابراین پادشاه و وزیرش کنار جوی آبی، زیر درخت میوه ای نشستند تا کمی خستگی رفع کنند. از قضا اهالی ده از آمدن شاه و وزیرش خبردار شدند و به کدخدا خبر دادند و گفتند: « امروز ده ما میزبان شاه و وزیر شده است!»
کدخدا فوراً به اهالی ده دستورات لازم را داد، به طوری که در کمتر از یک ساعت یکی از روستاییان برای شاه و وزیر غذا آورد، دیگری شربت، آن یکی کباب و چند نفری هم ساز و دهل زنان به نزد آنان رفتند و به خوبی و محترمانه پذیرایی کردند.
با اینکه شاه و وزیرش به خاطر از دست دادن آهو ناراحت و خسته بودند، اما با دیدن این همه پذیرایی و سرسبزی و آدم های مهربان خوشحال شدند و شکار را فراموش کردند. شاه و وزیر، بعد از آنکه حسابی خستگیشان درآمد، بلند شدند و از روستا دیدن کردند
#حکایت_های_فارسی
#story
#ضرب_المثل
#قصه
#داستان_های_فارسی
#حکایت_وقتی_همه_کدخدا_بشن_ده_ویران_میشه
#حکایت
#حکایات
#ضربالمثل
#گوش_به_قصه
#goshbegese
#داستان
#قصه_شب
#ادبیات
#ملانصرالدین
#بهلول
#کتاب_داستان
#قصص
#داستانهای_عامیانه
#پندآموز
#حکایت_های_پند_آموز
منبع
حکایت
ضرب المثل ها و داستانشان
وبلاگ ای سنج
Lifting Dreams
موزیک
Aakash Gandhi
هنرمند
لایک👍
سابسکرایب🔔
کامنت💌
🌱🌱🌱
@goshbegese
4 ماه پیش
در تاریخ 1403/03/13 منتشر شده
است.
558
بـار بازدید شده