ساز و آواز محمودی خوانساری اسداله ملک و فرهنگ شریف تصنیف رنج هستی

برنامه نوایی از موسیقی ملی
چه شب ست یارب امشب که ز پی سحر ندارد
من و این همه دعاها که یکی اثر ندارد

غلط است اینکه گویند به دل ره ست دل را
دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد
وحشی بافقی

از غم شیرین یکی ساده نهاد
بی خبر فرهاد را اندرز داد که
که به خود جور و ستم چندین مکن
جان شیرین بر سر شیرین مکن
گفت فرهادش که پند ای چاره جوی
وه چه شیرین می دهی شیرین بگوی
مهرداد اوستا

همه زهر خورده پیکان خورم و رطب شمارم
چه کنم که نخل حرمان به از این ثمر ندارد
وحشی بافقی


تصنیف رنج هستی ساخته اسدالله ملک با صدای محمود محمودی خوانساری
یادم کن شب ها که با او همپا
رنج هستی را بیان می کردم
شکایت ها از جفا می کردم
کو هم نفسی که خبر شود از غم جانم
بی او سخنی نبود به خدا به زبانم
شاید که دگر شمع بزم دیگران شد خدا نکرده
بین دست فلک، اینچنین گلی ز شاخه جدا نکرده

کاش این درد
جانسوزم را
باور می کردی

وآنگه چون من
گلبرگی را

پرپر می کردی

آنگه چون من
گلبرگی را
پرپر می کردی
یادم کن در بزم یاران گاهی

دلدار ما نشوی نشوی یارا
غم خوار ما نشوی نشوی یارا
چه با من کردی
خدا می داند


00:00 چهار مضراب ابوعطا
03:55 ساز و آواز ابوعطا
15:03 ترانه رنج هستی


Mahmoudi Khansari
Violin Asadollah Malek
Tar Farhang Sharif

ویولن: اسدالله ملک
تار: فرهنگ شریف