اسرار جنایات تلخی که قاتل با بی رحمی جان مقتول را گرفت | پرونده های جنایی ایرانی

JenayiGRAM
JenayiGRAM
6.9 هزار بار بازدید - 9 ماه پیش - اسرار جنایات تلخی که قاتل
اسرار جنایات تلخی که قاتل با بی رحمی جان مقتول را گرفت | پرونده های جنایی ایرانی



اوایله شهریوره امسال
یه زوجه میانسال به اداره ی آگاهیه تهران رفتنو از عروسشون شکایت کردن

این زوج مدعی بودن این زن پسرشون مهیارو کشته

پدره مهیار میگفت 3ماه پیش عروسمون زنگ زدو گفت
حاله مهیار خوب نیستو دارم میبرمش بیمارستان شمام خودتونو زود برسونین

منو همسرمم زود حاضر شدیم رفتیم سمته بیمارستان
ولی وقتی رسیدیم متوجه شدیم پسرمون فوت شده

وقتی علته مرگو پرسیدیم گفتن مهیار به خاطره مصرفه بیش از حده مشروباته الکلی و قرصای خواب آور دچاره مسمومیت شده و جونشون از دست داده

این مسئله برای ما خیلی عجیب نبود
چون مهیار هم مشروب زیاد میخورد هم قرصه خواب آور زیاد مصرف میکرد
برای همین خیلی به ای موضوع مشکوک نشدیم

با این اطلاعاتی که بهمون دادن
مام به موضوع مشکوک نشدیمو از ساناز عروسمون شکایتی نکردیم و پسرمونو به خاک سپردیم

ولی الان که 3 ماه از مرگه مهیار میگذره
ساناز مهریه ی 500 سکه ایشو گذاشته اجرا

این در حالیه که ساناز خونه و ماشینه مهیارو در اختیار داره
با این وجود بازم میخواد مهریشو بگیره

علاوه براین
توی مدتی که مهیار فوت کرده
از همسایه ها چیزای عجیبی راجبه ساناز میشنویم

اونجوری که همسایه هاشون میگن
چن وقتی بوده ساناز با یه مرده غریبه در ارتباط بوده و زمانایی که مهیار نبوده میاوردتش توی خونه

ما وقتی این چیزارو در مورده ساناز شنیدیم
به مرگش مشکوک شدیمو فک میکنیم ساناز با همدستیه همین مرده غریبه پسرمونو کشته و تمامه اینا با نقشه ی قبلی بوده

شکایته این زنو مرد ثبت شدو کاراگاهای پلیسه آگاهی به صورته نامحسوس این زنو زیره نظر گرفتن

با بررسیه رفتو آمدای این زن مشخص شد
اظهاراته پدرو مادره مهیار درست بوده و یه مرده غریبه هنوزم به خونه ی ساناز رفتو آمد داره

بعده چن روز جوابه استعلامه خطه تلفنه سانازم حاضر شد
جوابه این استعلامم تایید میکرد ساناز
با مردی به اسمه کاوه از حدوده 6 ماهه پیش در ارتباطه

با اطلاعاته بدست اومده
بازپرس دستوره بازداشته سانازو صادر کرد

ساناز به اداره ی آگاهی منتقل شدو پشته میزه بازجویی نشست و گفت
من و مهیار حدوده 15 ساله پیش باهم ازدواج کردیمو حاصله ازدواجمون یه پسره 8 سالس

از همون اوایله ازدواجمون ما باهم نمیساختیمو مشکل داشتیم
مهیار یه آدمه دایمو الخمر بود که هیچی واسش مهم نبود
از وقتی از سره کار میرسید خونه شروع میکرد به مشروب خوردنو بعدش میخوابید
وقتیم مشروب میخورد تبدیل میشد به یه آدمه بداخلاق که هیچ جوره قابله تحمل نبود

خیلی سعی کردم این عادتشو ترک بدم ولی نشد
مهیار این حالتو دوست داشت
منم وقتی میدیدم حاضر نیست این کاراشو بذاره کنار ازش خواستم از هم جدا شیم
اوایلش مهیار خیلی مخالفت میکرد اما درست زمانی که به طلاق رضایت داد فهمیدم باردارم

از وقتی باردار شدم اخلاقای مهیار خیلی خوب شد
باهام مهربون شده بودو تمامه چیزایی که میخواستمو فراهم میکرد
دیگه تا دیروقت سره کار نمیموندو مشروب خوریشم خیلی کم شده بود

ولی این شرایط خیلی دوومی نداشتو بعده زایمان دوباره همه چی تغییر کردو مهیار شد همون آدمه سابق

میخواستم طلاق بگیرم باز
ولی پسرمون خیلی کوچیک بودو احتیاج به پدر داشت
برای همین صبر کردم تا بزرگتر بشه

4و5 ماهه پیش بود که دوباره بحثه طلاقو خیلی جدی پیش کشیدم
مهیار دیگه به خاطره پسرمون راضی نمیشد

دعواهامون انقد زیاد شده بود که دیگه تحمله خونرو نداشتم
واسه همین
عصرا که تایم اومدنه مهیار میشد
پسرمونو میذاشتم خونه ی مادرم اینا و خودم میرفتم بیرون

بعضی موقع تنها میرفتم بعضی مواقع با دوستام

یکی از روزایی که تنهایی رفته بودم بیرون
سره خیابونمون منتظره تاکسی بودم که یه ماشینه مدل بالا جلوی پام ترمز کرد
نمیخواستم سوار شم
ولی رانندش انقد پیگیر بود که منم وسوسه شدم
نشستم توو ماشینو رفتیم
این پسر همون کاوه بود
چن دیقه ای باهم صحبت کردیمو بعدش من که انگار انباره باروت بودم
بغضم ترکیدو شروع کردم برای کاوه دردو دل کردن
اصلا انگار یه مدته طولانی بود میشناختمش
کاوه بهم دلداری دادو ارتباطمون شروع شد

بعده اونروز کاوه تمامه ذهنمو پر کرده بودو تمامه مدت داشتم به اون فک میکردم
با اینکه اختلاف سنیمون زیاد بودو کاوه ازم 5 سال کوچیکتر بود ولی رفتارش خیلی پخته بود

اوایل عصرا باهم میرفتیم بیرون
ولی یواش یواش رابطمون صمیمی تر شدو ظهرا که مهیار خونه نبود
پسرمونو میذاشتم خونه ی مادرم اینا و کاوه میومد پیشم

روز به روز بیشتر عاشقه کاوه میشدمو از مهیار سردتر
تا اینکه مهیار بهم شک کرد و متوجه رابطم با کاوه شد

ازون روز زندگیمون شد جهنم
هرروز تهدیدم میکرد که منو میکشه
مصرفه الکلش هرروز بیشتر میشد تا اینکه بلخره
مصرفه بیش از حده الکل کار دستش دادو جونشو از دست داد
من توی مرگش اصلا دخیل نبودمو مهیار به خاطره مصرفه زیاد این بلا سرش اومد


ساناز خیلی سعی داشت خودشو توی مرگه مهیار بی تقصی نشون بده
ولی با این وجود بازپرس دستور داد توی بازداشت بمونه

چن ساعته بعد
کاوه ام بازداشت شدو به اداره ی آگاهی منتقل شد
...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

🔴 لینک سابسکرایب:
@jenayigram

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
🔸 ویدیوهای پیشنهادیه من:
📽️من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میارن خونه کمتر سر و صدا کنن:من فقط بهشون تذکر دادم وقتی دختر میار...
📽️مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن تن فروشی کنه منم نقشه قتلشونو کشیدم:مادر و ناپدریم خواهرمو مجبور می کردن ...
📽️مهین قدیری اولین قاتل سریالی زن ایران:پرونده جنایی تنها قاتل زن سریالی ایرا...
📽️خفاش شب:پرونده جنایی خفاش شب غلامرضا خوشرو |ق...
📽️بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی
:بهم گفت دیگه شوهرتو نمی بینی

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

#پرونده_جنایی
#پرونده_مستند
#قتل
9 ماه پیش در تاریخ 1402/06/30 منتشر شده است.
6,950 بـار بازدید شده
... بیشتر