عکس‌های به‌تازگی منتشر‌شده از شهر ساری در دوره ناصری (بهار ۱۲۴۵ خورشیدی) - از آلبوم‌خانه کاخ گلستان

Parham
Parham
93 بار بازدید - 4 هفته پیش - موسیقی استفاده شده به ترتیب:پری‌پیکر
موسیقی استفاده شده به ترتیب:
پری‌پیکر با صدای احمد بختیاری
شوپه با صدای محمد دنیوی



از سفرنامه ناصرالدین شاه به مازندران:

روز شنبه پنجم ماه ذی‌الحجه صبح هوا صاف و باد تند خنکی می‌آمد.به قصد ساری راهی شدیم. آقاسلمان‌خان رخت سواری و شمشیر مرصّع را آورد لباس پوشیدم اسب کبود ایلخانی‌فارس را یراق مرصّع زده سوار شدم. با عین‌الملک صحبت می‌داشتم راه همه خیابان بود بعضی جا آباد بعضی جا خراب. دو طرف راه جنگل کمی داشت باقی جنگل را تراشیده دهات آباد نموده گندم و شالی می‌کارند. زن‌ و مرد بسیاری در سر خیابان به تماشا آمده بودند... محمّدعلیخان عرض کرد علمای شهر در ملیک که مال ملک آرای مرحوم و او وقف نموده‌است حاضرند… رفتم ملیک. سایبان زده بودند نشستیم علما آمده نشستند. میرزا محمّدحسین مجتهد که بسیار معتبر است در مازندران و بسیار خوش محاوره و خوش صحبت آمده بود. از سنش قریب پنجاه و هفت سال گذشته قدری با او و سایر علما صحبت شد. آنجا درخت نارنج با بار بسیار داشت. امروز از علی‌آباد که آمدیم از یک پل سه چشمه گذشتیم. می‌گویند محمّدحسنخان مرحوم بر سر سیاه رود ساخته‌است. از یک پل کوچک هم گذشتیم. از پل مقیم‌خان تا شهر یک میدان اسب است. خلاصه چای در آفتاب‌گردان صرف شده علما مرخصّ شدند بعد جیقه بر سر زده سوار شده راندیم سروهای باغ ملک‌آرا نمایان شد. پل کوچکی و سنگ فرش مختصری میرزا مسیح ساخته‌است گویا در آن نزدیکی دهی دارد. خلاصه از پل وزیر دسته دسته مستقبلین شیشه‌های نبات می‌شکستند و اسبها رم می‌کردند خیلی جمعیّت بود. گخلاصه از دم خندق شهر دور زده بعضی محلات بربری بیرون شهر بود از آنجا گذشته رسیدیم به سر در نقاره‌خانه قریب هشت‌هزار زن بر بالای خاکریز خندق شیشه‌های نبات در دست تماشای غریبی داشت. خندق شهر آب دارد شهر دیوار ندارد داخل باغ ملک‌آرا مرحوم که از دروازهٔ شهر صد قدم دورتر است شدیم. سر در خوبی دارد از آنجا داخل باغ می‌شوند باغی درنهایت صفا و روح. کمتر باغی به آن نزهت و مرغوبی دیده شده‌است. فوج‌خوئی طرفی، تفنگچی مازندرانی طرفی[و] جرنال مهندس با صد سرباز مهندس صف کشیده بودند. بعد از پیاده شدن صد و ده تیر توپ انداختند خلاصه باغ بسیار بزرگی بود؛ یک سرو، یک نارنج، باز قطار سرو، باز قطار نارنج. سروها بسیار بلند نارنج‌ها چتر زده با آنکه آخر نارنج بود و چیده بودند باز هر درختی دو سه هزار نارنج داشت. وسط باغ را جهت حرم تجیر کشیده خارج کرده بودند پیش از آمدن حرم با عین‌الملک و تیمورمیرزا رفتیم اندرون را تماشا کردیم. آن طرف هم سردری بزرگ دارد دریاچهٔ طولانی دارد دور دریاچه کلاً نارنج، سردری با برجی رو به جنوب ساخته که به دریاچه نگاه می‌کرد که به کلی خراب شده‌است. حوض هم خراب بود تازه اصلاح مختصری کرده آب بسته بودند. در نگاهداری باغ و آبیاری بسیار کوتاهی شده انشاء‌الله باید تعمیر کلّی شود. بعد آمدیم بیرون در کلاه فرنگی که از چوب ساخته، اطرافش پنجره شیشه‌است. ده قدم طول و هفت قدم عرض دارد، سقفش سفال پوش است، زیرش قهوه‌خانه و جای نوکر است، دو ذرع از زمین مرتفع است، سرو و نارنج در نظر جلوه‌گر است هوش از سر می‌رباید. هوا بسیار خوب بود خلاصه در باغ قدری گشتیم بعد از شام قرق شد... مردم ساری از دو چیز زیاد تعجّب داشتند شتر و کالسکه. اغلب مردم در شهر منزل گرفتند.

روز یکشنبه ششم ماه ذی‌الحجه در باغ توقف شد. هوا قطرات باران می‌افشاند و غبار می‌نشاند فضا طراوت و لطافتی داشت. صرف ناهار در کلاه‌فرنگی شد. عین‌الملک و میرزامسیح و حکیم‌طولوزان و بنزک مهندس برای ساختن پل بر سر رودخانه تجن در فرح‌آباد و رود نکا احضار شدند، مقرر شد که بنزک مهندس در ساختن پل به زودی اهتمام کند. میرزاصادق عموی میرزا زکی‌مستوفی‌علی‌آبادی نیز مأمور گشت که در ساختن پل همراهی با بنزک مهندس نماید قدری هم مشغول نظم اردو و قرار سیورسات شدیم. چهار ساعت به غروب مانده اسب خواستم تا رفته تفرج عمارات و ابنیهٔ شهر نمایم. سوار گشته به شهر رفتم میدان و دیوانخانه آقا محمّدشاه ملاحظه شد. آثاری عظیم و استوار به نظر آمد اگر چه ویران و خراب بود اما بنیانش محکم و پایدار است. ارک اندرونی آقا محمّدشاهی و عمارات ملک‌آرای مرحوم همه را دیدم کلاً مرمّت و تعمیر لازم دارد. در دیوانخانه آقا محمّدشاهی درخت نخلی و دو سرو و چند نارنج باقی مانده. از وضع و اثر معلوم بود که بنائی شاهانه بود. بر حسب حکم، یحیی‌خان سیاهه تعمیر می‌نمود و به میرزامسیح حکم می‌شد که بزودی مرمّت و اصلاح نماید تلگرافخانهٔ حالیّه آنجا که سابق دفترخانهٔ ملک‌آرا مرحوم بود دیده شد اگر چه کوچک است ولی عمارتی مرغوب و خوش اسلوب است؛ درخت نارنج مثمر[و] حوض آب خوشنمائی دارد. مقارن غروب به منزل معاودت شد صرف شام در کلاه‌فرنگی و راحت خواب در آلاچیق اندرون مقرّرگشت.

روز دوشنبه هفتم ماه ذی‌الحجه چهار ساعت از دسته گذشته بر اسب میمون سوار شدم… پس از یک میدان طی مسافت در خیابان به پل تجن می‌رسد. این پل را آقا محمد شاه مرحوم ساخته، هفده چشمهٔ بزرگ دارد. طول پل سیصد قدم انسان و صد و هشتاد قدم متداولی اسب بود. بسیار پل محکم و استواریست قدری تعمیر ضرور دارد که باید ساخته شود. سه چشمهٔ این پل را در زمان حکومت مهدیقلی میرزای مرحوم سیلاب خراب کرده بود به حکم دیوان بسیار خوب ساخته شد. جریان آب به طوریست که تمام آب از سه یا چهار چشمهٔ پل می‌گذرد باقی چشمه‌ها خشک است مگر در زمان سیلاب و طغیان آب که تمام چشمه‌ها را فرو می‌گیرد. گفتیم باید نوعی کنند که آب بالسویه از تمامی چشمه‌ها بگذرد تا به پل اذیّت و خرابی نرسد. از پل عبور نموده به قریهٔ آزاد کله رسیدیم. خوب دهی است در سر خیابان اشرف واقع است امامزاده‌[ای] در آنجاست مشهور به امامزاده عبّاس. عین‌الملک می‌گفت در سه جمعه پس از نوروز اهالی ساری و سایر دهات مرد و زن اجماع در امامزاده نموده ازدحام خاص و عام به طوری می‌شود که خیلی جای تعجّب است تماشای غریبی دارد...
4 هفته پیش در تاریخ 1403/03/17 منتشر شده است.
93 بـار بازدید شده
... بیشتر