فريدون مشيري « پُر کن پياله را » ـ فريدون فرح اندوز؛
2.2 هزار بار بازدید -
7 سال پیش
-
Fereydoon Moshiri, Fereydoon Farah'andooz, Fereydoun
Fereydoon Moshiri, Fereydoon Farah'andooz, Fereydoun Moshiri, Fereydoun Farah'andouz, Andisheh TV, Harfi Baraye Goftan, Iran, Persian, Poetry, Fill the cup!
پرُكن پياله را
فريدون ِمُشيري
فریدون فرحاندوز
پرُكن پياله را
پرٌكن پياله را
كين آب ِآتشين
ديريست ره به حال ِخرابم نميبرد
اين جامها كه در پي ِهم ميشود تهي
درياي ِآتش است كه ريزم به كام ِخويش
گرداب ميربايد و آبم نميبرد
من با سمند ِسركش و جادويي ِشراب
تا بيكران ِعالم ِپندار رفتهام
تا دشت ِپرُ ستارۀ انديشههاي گرم
تا مرز ِناشناختۀ مرگ و زندگي
تا كوچه باغ خاطرههاي ِگريز پا
تا شهر ِيادها
ديگر شراب هم
جز تا كنار ِبستر ِخوابم نميبرد
هان اي عُقاب ِعشق
از اوج قُلههاي ِمهآلود ِدوردست
پروازكن به دشت ِغمانگيز ِعمر ِمن
آنجا ببر مرا كه شرابم نميبرد
آن بيستارهام كه عُقابم نميبرد
در راه ِزندگي
با اينهمه تلاش و تمنا و تشنگي
با اينكه ناله ميكشم از دل كه آب آب
ديگر فريب هم به سرابم نميبرد
پرُكن پياله را
پرُكن پياله را
فريدون ِمُشيري
فریدون فرحاندوز
پرُكن پياله را
پرٌكن پياله را
كين آب ِآتشين
ديريست ره به حال ِخرابم نميبرد
اين جامها كه در پي ِهم ميشود تهي
درياي ِآتش است كه ريزم به كام ِخويش
گرداب ميربايد و آبم نميبرد
من با سمند ِسركش و جادويي ِشراب
تا بيكران ِعالم ِپندار رفتهام
تا دشت ِپرُ ستارۀ انديشههاي گرم
تا مرز ِناشناختۀ مرگ و زندگي
تا كوچه باغ خاطرههاي ِگريز پا
تا شهر ِيادها
ديگر شراب هم
جز تا كنار ِبستر ِخوابم نميبرد
هان اي عُقاب ِعشق
از اوج قُلههاي ِمهآلود ِدوردست
پروازكن به دشت ِغمانگيز ِعمر ِمن
آنجا ببر مرا كه شرابم نميبرد
آن بيستارهام كه عُقابم نميبرد
در راه ِزندگي
با اينهمه تلاش و تمنا و تشنگي
با اينكه ناله ميكشم از دل كه آب آب
ديگر فريب هم به سرابم نميبرد
پرُكن پياله را
7 سال پیش
در تاریخ 1396/07/30 منتشر شده
است.
2,268
بـار بازدید شده