فووول اسمات یونگی

نارنگی خور اعظم
1.3 هزار بار بازدید - 3 سال پیش - سلام من ا/ت هستم ۱۸
سلام من ا/ت هستم ۱۸ سالمه تازه به سئول اسباب کشی کردیم و از فردا میرم به یه دانشگاه جدید جدید مامان ا/ت : عزیزم برو وسایل هاتو برای فردا مرتب کن ا/ت: چشم مامان رفتم اتاقمو مرتب کردم وسایل هامو جمع کردم رفتم سراغ گوشی و تصمیم گرفتم به رز زنگ بزنم (رز تنها دوستش تو کره هستش و هردو افتادن تو یه دانشگاه) رز: سلام ا/ت ا/ت سلام خوبی رز:مرسی تو خوبی راستی میای بریم بیرون بچرخیم ا/ت: اره فکر خوبیه رز: من یکم دیگه میام دم در ا/ت: باشه بای ( ویدیو رو ببینید لباس ات و رز هس) صدای زنگ در اومد رفتی کفشاتو پوشیدی و در رو باز کردی سلام رز رز: سلام ا/ت خیلی دلم برات تنگ شده بود ا/ت: وایی منم همینطور ( خب منم به ی بگم و برم ا/ت و رز هر دو توی ایران بودن و رز مهاجرت کرده کره و ا/ت هم به خاطر شغل باباش مهاجرت کردن ) رفتین قدم زدید و اصلا حواستون به وقت نبود که به دفعه مامان ا/ت زنگ زد مامان ات : سلام دخترم کجایی نگران شدم ا/ت: مگه ساعت چنده مامان مامان ا/ت: ساعت ۹ ا/ت: وای اصلا حواسم به وقت نبود الان میام خونه مامانش: باشه مواظب خودت باش ا/ت: ساعت ۹ باید بریم خونه رز: پس خدافظ فردا میبینمت خوشملم ا/ت:بای از زبان نویسنده : ا/ت: ات رفت خونه و شام خورد و رفت تو اتاقش برای فردا الارم گذاشت و خوابید صبح ا/ت: صدای زنگ گوشی بیدار شدم صبحانه خوردم و اماده شدم شرایط این پست باید بیست تا لایک بخوره دو تا فالور اضافه شه
3 سال پیش در تاریخ 1400/06/16 منتشر شده است.
1,375 بـار بازدید شده
... بیشتر