Jung kook and me p 6(فن فیک خوناشامی جونگ کوک کپشن)

M_kookie
M_kookie
1 هزار بار بازدید - 4 سال پیش - رفتیم نشستیم روی میز...بعد چند
رفتیم نشستیم روی میز...بعد چند دقیقه سخنرانی دوباره پدرش رفت نشست و صدای موزیک رفت بالا +نمیدونستم آهنگ گوش میدین -چی صداتو نمیشنوم +میگمممممم نمیدونستممممم آهنگ گوشششش میدیننننن(با داد) -پس فک کردی فقط شما گوش میدین؟ شونه هامو به نشونه ندونستن انداختم بالا که لبخند بانمکی زد و روشو برگردوند به سمت کسایی که داشتن با موزیک میرقصیدن -نظرت چیه ما هم بریم یکم خوش بگذرونیم؟ +ها؟چی؟ولی من رقص بلد نیستم -کاری نداره که فقط کافیه یکم دستو پاتو تکون بدی و بیخیال باشی +ولی.... حرفمو تموم نکرده بودم که دستمو کشید و رفتیم وسط....یکم از دنسایی که از روی کلیپ ها یاد گرفته بودم رو رفتم -تو که گفتی بلد نیستی +خب بلد نیستم -از من داری بهتر میرقصی که +اینارو از روی کلیپ های دنس یاد گرفتم یهو آهنگ ملایم پخش شد و چند تا پسر دختر ریختن وسط تا باهم برقصن :| من سریع به جونگ کوک اشاره کردم که بشینیم چون این یکیو دیگه واقعا نمیتونم(چیه انتظار داشتی با آهنگ رمانتیک برقصن و عاشق شن و تمام؟از این خبرا نیست گلم:|||| ) -ممنون خوب بود درجوابش لبخند زدم و نشستم رو صندلی...یه گارسون اومد و دستش یه سینی بود...فکر کنم آب البالو بودن منم که عاشقشم یدونه برداشتم جونگ کوک هم برداشت -واقعا میخوای بخوریش؟ +اره مگه چیه؟ -فکر نمیکردم اینقد زود با خون خوردن کنار بیای +چییییییی؟خووووون؟من فکر کردم آب البالوعهههههه اینو بگیرشششششششش -خب تا کی بالاخره که باید بخوری +عیییییییییییع شاید ولی نهههههه نمیخوام شب مهمونی بالا بیارم اینو از من دور کننننننن دیدم جونگ کوک غش غش میخنده و داره ریسه میره +یاااااااا کجاش خنده داره؟ -تو کلا خنده داری جوجه +من جوجه نیستممممممم دیدم باز داره غش غش میخنده دیگه بهش اهمیت ندادم و به رو به رو خیره شدم...... -قهر کردی؟ +هوم؟ -ناراحت شدی؟ +نه -پس چرا قهر کردی؟ +قهر نکردم -مطمئنی؟ +اره...فقط.. -چیشده؟ +هیچی -بگو +مادرم.. -مادرت چیه؟ +دلم براش تنگ میشه... -حالت خوبه؟ +اره... -میخوای بریم؟ +اخه مهمونی تموم نشده -اشکال نداره وایسا برم به پدرم بگم +باشه...مرسی بهم لبخند زد و رفت -پدر ما میتونیم بریم؟ *چرا؟ -ا/ت حالش خوب نیست گفتم ببرمش یکم هوا بخوره *اشکال نداره برین -ممنون _____________________ -بریم؟ +بریم.. -دنبالم بیا +باشه -.خب چشماتو ببند. +چی؟چرا؟ -خب نبند منو باش میخواستم سورپرایزت کنم :/ +باشه بابا بستم. -یوااااااااش داری میخوری به اینور و اونور راه صافو بیا دیگه +باااااشهههه -خب چشاتو باز کن +این...اینجا...خیلی قشنگههههههه....فوق العادستتتت،،،، یه باغ بود پر درخت های خوشگل و مجسمه های سفید...با یه آبشار مصنوعی وسطش واقعا عین بهشت بود... -قشنگه نه؟ +معرکست -منو مادرم درستش کردیم +مادرت...؟ -اره مرده +متاسفم.... چهره اش داشت غمگین میشد به خاطر همین گفتم: هی جونگ کوک ناراحت نباش....منم پدرمو از دست دادم وقتی بچه بودم...مادرمم دیگه نمیتونم ببینم...ولی تو خیلی آدم دور برت داری....دوستات....پدرت....خواهرت.....نا امید نباش -ممنون ا/ت +خواهش میکنم -بریم؟ +چرااااا تازه خورشید داره در میاد و اینجا میخواد قشنگ شه وایسیم یکم دیگه..... با قیافه پوکر بهم نگاه کرد... +چیه خب؟ -خورشید؟خوناشام؟نور افتاب؟ اینا هیچوقت با هم سازگار نبودن مگ اینکه انگشترشو داشته باشی که تو نداری پس اگ دوست داری زیر نور باشی و از قشنگی لذت ببری درعین حال جزغاله شی اینجا بمون ولی من میخوام برم... +چیکار کنم حواسم نبود خبببب. -_-...... -بریم دیگه باید بخوابیم کم کم +باااااوشه -راستی اتاق واست گرفتم تو یه اتاق خالی +ممنون ______________________ -بیا از این راه رو بریم نه اون یکی چون مهمونا الان تقریبا کمکم میرن اونجا شلوغه +باشه پس تو اول برو چون من که بلد نیستم -بیا #به به جناب جئون جونگ کوک -تو اینجا چیکار میکنی؟ #خبببب فقط شوهر خالم منو مادرم رو برای یه مهمونی دعوت کرده -شوهر خالت پدر منه پارک جیمین (موچی جانم اومد ولی اینجا نقشش منفیه :) البته فعلا.....میشه پسر خاله جونگ کوک مثلا) #این دختر خانوم همونیه که اسمش همجا پیچیده؟ -جیمین بس کن #اسمت چیه خانوم کوچولو؟ +سسسسلام من ا/ت هستم #پس اسمت اینه...ا/ت..اسم جالبیه -بیا بریم ا/ت... سریع دستمو کشید و با سرعت تو راه رو های پیچ در پیچ حرکت کرد بسه نمصن :| واسه پارت بعد : بازدید : 30 دنبال کننده : 18 لایک : 14 کامنت : 6 میدونم شرایط زیادی بود ولی ایندفعه تا کامل نشن بعدیو نمیزارم.....
4 سال پیش در تاریخ 1399/12/06 منتشر شده است.
1,055 بـار بازدید شده
... بیشتر