حکایت شیخ ابوسعید و خدمتکار حمام ( از کتاب منطق الطير عطار نيشابوری)

1.2 هزار بار بازدید - 3 سال پیش - ️حکایت شیخ ابوسعید و خدمتکار
️حکایت شیخ ابوسعید و خدمتکار حمام حکایتی از کتاب منطق الطير عطار نيشابوری ابوسعید ابوالخیر عارف و شاعر نامدار ایرانی که در قرن چهارم و پنجم می زیست. بوسعید مهنه در حمام بود قایمیش افتاد و مردی خام بود مهنه: نام حومه‌ای در خراسان که زادگاه ابوسعید بوده است. قایم: دلاک و کیسه‌کش حمام خام :بی تجربه شوخ شیخ آورد تا بازوی او جمع کرد آن جمله پیش روی او شوخ: چرک و پلیدی شیخ را گفتا بگو ای پاک جان تا جوانمردی چه باشد در جهان شیخ گفتا شوخ پنهان کردنست پیش چشم خلق ناآوردنست این جوابی بود بر بالای او قایم افتاد آن زمان در پای او چون به نادانی خویش اقرار کرد شیخ خوش شد، قایم استغفار کرد خالقا، پروردگارا ، منعما پادشاها، کارسازا ، مکرما چون جوانمردی خلق عالمی هست از دریای فضلت شبنمی قایم مطلق تویی اما به ذات وز جوانمردی نیایی در صفات شوخی و بی‌شرمی ما در گذار شوخ ما را پیش چشم ما میار   گلستان سعدی باب هشتم در آداب صحبت حق جل و علا می‌بیند و می‌پوشد و همسایه نمی‌بیند و می‌خروشد. آدرس شبکه های اجتماعی ما: Instagram: http://instagram.com/ saghi.malekian Aparat: http://aparat.com/S.Malek51 YouTube: https://youtube.com/channel/UCzovaRp0xNuaB1UFp3lgLWg?sub_confirmation=1
3 سال پیش در تاریخ 1400/07/01 منتشر شده است.
1,247 بـار بازدید شده
... بیشتر