یوسف زیدان از کتاب «ابن سینا در محبس» میگوید
327 بار بازدید -
3 سال پیش
-
«ابن سینا پس از گذشت
«ابن سینا پس از گذشت ساعاتی طولانی به بلندای گذر از عرض جهنم به هوش آمد و خود را در دل آن صحرای مخوف و غرق در سکوت سهمگین یکه و تنها دید در حالی که از شدت آن رجمهای پی در پی لعابی از خاک و خون بر پوستش نشسته بود...»
نام این قصه برگرفته از اسم یک دژ است که شیخ الرئیس ابن سینا به سال 412 در آن زندانی و در انزوا بوده است. این دژ امروزه تقریباً در مرکز ایران کنونی واقع است. ابن سینا در آن زندان سه فقره از مهمترین آثارش را تألیف کرد. «حیّ بن یَقظان»که داستانی است سمبلیک در عرصهی فلسفه، «الهدایه» در حکمت و فلسفه، «رساله فی علاج القولنج».
او در کتاب حیّ بن یقظان داستان دوستانی را حکایت میکند که حیّ بن یقظان به عنوان سمبل نوع انسان و سرشت تعالییابش با آنان سخن میگوید.
نیاز اندیشمندان و روشنفکران امروزه در عرصهی آشنایی با اندیشه و فکر ابن سینا کمتر از نیاز آشنایی معاصرین خود وی به آنها نیست.
متأسفانه امروزه عنایت کم رنگ به عنصر حکمت و منطق باعث شده که درگیریهای ایدئولوژیک و مذهبی ایجاد شود و همین امر سبب تنشهای طائفی و گروهی شده است در حالی که ابن سینا با غرق نشدن در تفاصیل پارامترهای دینی و عنایت پر رنگ و جدی به منطق و اندیشهورزی و اصرار بر نگارش و تألیف سعی بر آن داشته که تنشهای مذهبی را که از سوی سران و سلطه ترویج میشده پایان بخشد. مشکلی که امروزه هم با آن دست به گریبانیم و نیاز شدید به روی کرد به اندیشه سینایی داریم.
«سرگشته و حیران به اطرافش چشم پایید و کمی آن طرفتر تلی برآمده از شن به چشمش خورد. به طرفش رفت و وقتی مقداری از شنها را کنار زد چشمش به جسد ابو سهل مسیحی افتاد. با چشمان خفته در اشکش به آسمان خیره شد و آنگاه با تمام توان در دل آن صحرای برهوت و آکنده از بی کسی فریاد زد:
بار الها،
بار الها،
تو ما را برای این عذاب آفریده بودی؟
خدایا....جوابم را بده!»
3 سال پیش
در تاریخ 1400/03/04 منتشر شده
است.
327
بـار بازدید شده