وانشات تهیونگ/پارت⁷ I Will Always Love You

خببب خیلی وقت بود قرار بود این پارتو بزار یعنی پارت هفتم ارره دیگه ببخشید قول میدم بعدیارو زود زود بزارم خب . . . تو صب از خاب بلند شدی و خیلی حالت تهوع داشتی که چیز خاسی نبود و فق مسموم شده بودی اره یکم استراحت کردی رو کاناپه نشسته بودی و با بی حوصلگی شبکه هارو عوض میکردی که صدایه زنگ درو شندی بلند شدی و رفتی درو باز کنی از چشمیه در نگا کردی ول کسی نبود ترسیدی و تصمیم گرفتی درو باز نکنی پس برگشتی رو کاناپه و دوباره شبکه هارو تند تند عوض میکردی دوباره صدایه دور شنیدی با ترس دوباره از چشمی بیرونو نگا کردی ولی کسی نبود فک کردی توهم زدی دور باز کردی تا یه نگاهی بندازی که با دستمالی که روی دهنتو پوشوند از هوش رفتی و وقتی چشماتو باز کردی تو یه خرابه تاریک رویه یه صندلی بسته شده بودی خیلی ترسیدی ولی دهنتم بسته بود و نمیتونستی حرف بزنی داشتی به این ور و اون ورت نگا میکردی که صدایه یه در که محکم خورد بهمو فهمیدی یه مرد قد بلند یا یه پالتویه بلند خاکستری و کلاه و عینک که دوتا دستشم پشت سرش بود با یه خنده یه شیطانی وارد شده و گف خب خب ا.ت من عاشقتم و گفته بودم که نباید عاشق کسی جز من بشی درسته یا مال من باش یا بمیر تفنگو گذاشت رو سرت و دهنتو باز کرد و گف خب کدومو میخای؟ میمیری یا مال من میشی؟ تو که اصن اونو نمیشناختی با تعجب بش نگا کردیو گفتی اقا من اصن شمارو نمیشناسم عینک و کلاهشو برداشت ووو اره اون کسی نبود جز اون فرد شیطانی و بدجنس که چند سال پیش بدست پدرت باهاش اشنا شدی و از همون اولم حس خوبی بش نداشتی فهمیدی که حست درست بوده محکم با تفنگ سرتو هل داد زود باش بگو ببینم مال من میشیییییییی که ارههههههههه خب خب بریم برا پارت بعد () #هیچ مغایرتی با سایت نداره #گزارش ندههههههه

• #مذهبی
• #هیچ_مغایرتی_با_سایت_ندا
• #گزارش_ندددهههه
• #گزارش_نده