حکایت من طبیبم!

داستان های شنیدنی - ویدانا
داستان های شنیدنی - ویدانا
413 بار بازدید - 2 سال پیش - حکایت من طبیبم! نقل شده
حکایت من طبیبم! نقل شده است، رندی در قحط‌سالی، گرسنه به دهی رسید، شنید که رئیس ده رنجور است، آنجا رفت و گفت: من مردی طبیبم! به او گفتند پس رئیس ده را درمان کن. وی گفت: علاج او آن است که یک مَن روغن و یک مَن عسل بیاورید؛ بیاوردند. در کاسه کرد و مقداری نان در آن ریخت. ادامه ماجرا را در ویدیو دنبال نمایید. حکایت از: عبید زاکانی نوازنده موسیقی: استاد وحید حسین زاده لطفاً برای حمایت از ما، این کانال را دنبال کنید تا امکان ساخت ویدیوهای بیشتر فراهم گردد. از آنجایی که ویدیوهای این کانال به صورت کاملاً اختصاصی و با کسب اجازه از صاحبان اثر تهیه می گردد؛ هرگونه بازنشر آن در سایر رسانه ها، فقط با دریافت اجازه از این کانال امکان‌پذیر است. #حکایت #داستان #مردزرنگ #طبیب #مردطبیب #عبیدزاکانی #داستان_خواندنی #داستان_کوتاه #داستانهای_پندآموز #داستانک #داستان_قدیمی #طنز #داستان_پندآموز #داستان_آموزنده #داستان_صوتی #نقاشی #پادکست #پادکست_فارسی #انیمیشن #ویدانا #Dastan #vidana
2 سال پیش در تاریخ 1401/06/17 منتشر شده است.
413 بـار بازدید شده
... بیشتر