سریال حکیم اوغلو قسمت ۵۰

نیما افشارنادری
نیما افشارنادری
751 بار بازدید - 3 سال پیش - Açıklama سریال حکیم‌اوغلو قسمت 50
Açıklama سریال حکیم‌اوغلو قسمت 50 Meshki Turkido20 görüntüleme3 Eki 2021 سریال حکیم‌اوغلو قسمت 50 دوبله فارسی آدرس کانال یوتیوب مشکی‌مدیا https://www.seevid.ir/c/MeshkiMedia آدرس کانال مشکی کاناپه https://www.seevid.ir/c/MeshkiKanap... آدرس کانال یوتیوب مشکی ترکی https://www.seevid.ir/c/MeshkiTurki آدرس کانال یوتیوب مشکی ترکیدو https://www.seevid.ir/c/MeshkiTurkido آدرس کانال مشکی ترکیسه https://www.seevid.ir/fa/result?ytch=UC_bp... آدرس کانال مشکی ترکی4 https://www.seevid.ir/c/MeshkiTurki... آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/MeshkiGemTV داستان قسمت آخر سریال دکتر معجزه‌گر. علی و نازلی عروسی می‌کنند. https://youtu.be/nmfEuNAJPyw داستان قسمت آخر سریال عشق از نو. بچه فاتح و زینب زنده می‌ماند؟ https://youtu.be/q3GItVplB94 وقتی ایپک به عنوان دکتر آتش به او می گوید که باید عمل را انجام بدهند و بافت مرده را بردارند، آتش مخالفت می کند و می گوید: «نمیتونین به پام دست بزنین. » ایپک می گوید: «برای زنده موندنت شاید مجبور بشیم. » ... آتش رو به دانشجوها می گوید: «تصمیم بیمار درست بود.. » آتش به ایپک می گوید: «میتونی عمل با پس کنی و جریان خون رو افزایش بدی. » اما ایپک نظرش این است که آمپیتاسیون یا بریدن عضوی که آسیب جدی دیده مورد اعتمادتر است و بعد از ان هم می توانند از پروتز استفاده کنند تا دوباره آتش بتواند راه برود اما آتش مخالف است و نمی خواهد پایش را از دست بدهد. موقعی که آتش در عمل است، سلین نگران او است و به ایپک می گوید: «میدونیم به عنوان دکتر لجبازه اما نمیدونیم به عنوان بیمار چقدر قویه.. » آتش تمام شب را درد می کشد و مدام از پرستار مورفین بیشتری می خواهد تا بتواند تحمل کند. ایپک به سلین می گوید: «طول درد کشیدنش بستگی به این داره سرعت ساعت عناصر عضلانیش چقدر باشه. اگه خوش بینانه بررسی کنیم انقدر درد میکشه ولی از یه طرف هم ممکن بود پاهاش بتونه همه ی کارهاش رو انجام بده و درمان شه. » سلین می پرسد: «اگه بدبینانه بگیم چی؟ » ایپک می گوید: «یه عمل جراجی دیگه حد وسط بین اون عملی که ما انجام دادیم و امپیتاسیون هست. میتونیم پاش رو نجات بدیم ولی ممکنه از این به بعد کل عمرش درد بکشه... » از درد زیاد، آتش سکته می کند و برای مدت یک دقیقه میمیرد... بعد از آن سلین سعی می کند اتش را راضی کند تا عمل را انجام بدهند که از درد نجات پیدا کند و می گوید: «اگه الان اینجا به جای تو یه مریض بود، چی بهش میگفتی؟ میگفتی به هر حال فوقش یه پا، یکی دیگه داری. آتش تو بیشتر از همه لایق زنده موندنی. چطور منو تنها میذاری؟ » و اشک می ریزد و از او می خواهد پایش را قطع کند که بتواند به زندگی برگردد اما آتش راضی نیست... آتش در بستر بیماری، خودش را می بیند که به عنوان دکتر بالای سرش است و به او می گوید: «یادت میاد؟ بچه بودین با مامان و بابات میرفتین پیک نیک. بابات با ماشین از رو بچه گربه رد شد. تو شروع کردی فریاد زدن که بابا ببریمش دکتر یه کاری کنیم! اما پای گربه بدجور له شده بود. بابات یه نگاه بهش کرد و گفت با این پا اگه زنده هم بمونه بهش میگن زندگی کردن؟ گفت زندگیش خیلی سخت میشه! تف بهت. دکتر شدی و هنوزم حرف خودتو نه بلکه حرف باباتو گوش میکنی! با یه پا زندگی هم کنی اسمش زندگی کردن نمیشه مگه نه؟! » آتش در بستر درد می کشد و فریاد میزند و کمک می خواهد. سلین با گریه به ایپک می گوید: «اتش میخواد بهش دارو بدیم و بخوابونیمش و بفرستیمش کما. اینجوری دردناک ترین زمانشو با خوابیدن میگذرونه. » و بعد می پرسد: «از نظر قانونی و پزشکی اگه آتش تو وضعیتی باشه که نتونه تصمیم بگیره، من میتونم تصمیم بگیرم درسته؟ » ایپک تایید می کند. سلین بدون این که به آتش چیزی در مورد تصمیمش بگوید، از ایپک می خواهد تا عمل حد وسط را انجام بدهند... آتش رو به دانشجوها می گوید: «به خاطر حجم زیادی از بافت عضلانی که از پاش در اورده شد پاهای بیمار فعالیت عمده ی خودش رو از دست داد. به خاطر دیر تشخیص داده شدن بیمار هنوزم دردهای کرونیکی داره. » یکی از دانشجو ها می گوید که به نظرش بیمار احمق بوده و آتش خنده اش گرفته و می گوید: «شایدم اینطور بوده. » و کلاس را ترک می کند. امره و زینب و محمد علی از شنیدن داستان حکیم اغلو واقعا ناراحت می شوند... آتش شب به سلین زنگ میزند و قبول می کند درمان شوهر او را به عهده
3 سال پیش در تاریخ 1400/07/12 منتشر شده است.
751 بـار بازدید شده
... بیشتر