فیک جونگ کوک The red line of love خط قرمز عشق پارت ۱۸

اروم باشیددد . نکنه میخواین دستام بترکه؟ ¹⁸ *دوییدم تو اتاق درو بستم بهش تکیه دادم خدایا این چه کاری بود کردم با احساس سنگینی نگاهی سرمو بلند کردم که نفسم حبس شد یه مرد با استایل سیاه رو تختم با پوزخند نگام میکرد به خودم اومدم خواستم جیغ بکشم که دستی جلوی دهنم گرفت و بعدم سیاهی مطلق...* از زبان لیا(خواهر دشمن کوک): «کسی که واسه انتقام به کوک نزدیک شد بعد ولش کرد» *ینی چی این امکان نداره به همین زودی فراموشم کرده باشه این امکان نداره* +این امکان نداره _ولی حالا میبینی که داره دختره خودش با چشمای خودش دیده و با گوشای خودش شنیده +الان کجاست؟؟ _کی؟؟ +همون دختره که گرفتینش _زیر زمین *بدون اینکه به بقیه حرفش گوش کنم رفتم بیرون و مستقیم رفتم زیر زمین درو باز کردم که با دختری کیوت و خوشگل که بی شباهت به منم نبود بیهوش رو صندلی افتاده بود من از این چی کم داشتم* از زبان یونا: *با سوزش شدید خورشید به چشمام بیدار شدم خواستم غلت بخورم که نشد ینی چی لای چشمامو باز کردم که با دیدن بسته شدنم به صندلی تمام اتفاقات دیروز یادم اومد کاری که کردم....اتاق....اون مرد...بعدم سیاهی* *هیچی نگفتم نه داد زدم نه کمک خواستم میخواستم ببینم چه بلایی میخوان سرم بیارن با صدای در سرمو بالا گرفتم ولی چون تاریک بود چیزی ندیدم یه چراغ بود که اونم مستقیما رو من بود* پس دختری که میگن تویی *صداش اشنا نبود دخترونه بود یه لحظه حس کردم شاید شیون باشه ولی اون صداش اینجوری نیست* اینقد فک نکن نمیفهمی کیم فقط تنها چیزی که ازت میخوام اینه که از زندگی کوک بری بیرون وگرنه دیگه هیچ کاری باهات ندارم ... ولی اگه نخوای بری هیچ تضمینی برای زنده موندنت نمیکنم *هه این کیه که داره منو تهدید میکنه حتما ماجرای بین منو ارباب رو نمیدونه خیلی دلم میخواست بگم ارباب منو خریده و نمیتونه ولم کنه ولی نگفتم شاید دارم دنبال بهونه ای میگردم که پیش ارباب بمونم پیش عشقم الان بچش تو شکممه نمیتونم چنین اجازه ای بدم .... نمیتونم* +تو کاری نمیتونی بکنی هه جدید میگی +اگه کوک برات مهمه منم برات مهمم پس هیچ صدمه ای نمیتونی بهم بزنی ولی اگه اون مهم نیست هرکاری دلت میخواد بکن *صدای تق تق کفشش نشون میداد داره میاد نزدیک با اومدنش تو نور سرمو گرفتم بالا که....* = ️ ️

• #مذهبی
• #فیک_کوک
• #خط_قرمز_عشق
• #عشق_دیوونه