رمان انیمه ی جاسوس و مدرسه نسل بعدی سری جاسوس و خانواده قسمت ۲ کپ

ᗩᑎIᗰᗴ ᒪOᐯᗴᖇ❥︎
ᗩᑎIᗰᗴ ᒪOᐯᗴᖇ❥︎
0 بار بازدید - 2 سال پیش - آنیا: از آن موقع تا
آنیا: از آن موقع تا به حال احساس می کنم روابط بین خانواده مان به شدت سرد شده یک ناراحتی و افسوسی در قلب هر کدوم حس می کنم. دوست دارم با آنها همدردی بکنم اما کاری نمی توانم از پیش ببرم. هر چند مادر با تلاش های فراوان در آشپزی پیشرفت چشم گیری داشته تا حدی که مدیر مدرسه از مادرم درخواست می کرد برای جشن فارغ التحصیلی هر ساله دانش آموزان او ترتیب یک کیک خامه ای بزرگ سه طبقه،با تصویر های استرلا های طلایی چسبانده شده( از جنس خمیر کیک) بر روی آن،وقتی به مرحله ی آخر و نوشتن جمله ی موفقیت روز افزون برای تمامی شما دانش آموزان درخشان با نوار کمرنگی از جنس شکلات با طعم فندقی شیرین می شد مادر همیشه افتخارش را از آن من می کرد به امید آنکه من هم روزی در آن جایگاه قرار بگیرم. پدر هم که همچون گذشته به کار مشغول بود اما انگاری که سعی می کرد تفکرات خود را با مشغله های ذهنی اش جدا سازد و در خانه به آنها فکر نکند،مبادا موجب پرخاشگر شدنش در خانه یا بروز رفتار غیر عادی شود. هر چند احساسش را به خوبی درک می کردم و همچنان نمی دانستم که چطور به پدر کمک بکنم. اما کار هم سخت تر شده بود حالا با خواندن ذهن پدر چیزی دستگیرم نمی شد! دلم می خواست کاش بوند هنوز هم اینجا در کنارمان بود آن وقت او را به عنوان همکار شخصی و کاراگاه خودم استخدام می کردم هرچند او یک سگ بود اما ذهن های ما پیوند های دوری باهم داشتند و ریشه های افکارمان به هم تنیده شده بود همچون سیم های برق تلفن که امواج پراکنده ی زیادی را در خود جای داده بودند! ولی حیف که او اینجا نیست...... بنظر شما چه بلایی سر بوند در گذشته اتفاق افتاده بود؟ برای پارت بعد۱۷ لایک.
2 سال پیش در تاریخ 1401/08/12 منتشر شده است.
0 بـار بازدید شده
... بیشتر