ترسم این قوم که بر درد کشان می خندند - حافظ - سهیل قاسمی

سهیل قاسمی
سهیل قاسمی
25 بار بازدید - 4 ماه پیش - ترسم این قوم که بر
ترسم این قوم که بر دُردکشان می‌خندند در سر ِ کار ِ خرابات کُنند ایمان را حافظ غزل ۹ بیت ۵ برشی از برنامه‌های در دست تدوین واکاوی غزل‌های حافظ حافظ ِ شاعر | شرح ِ سطر به سطر ِ غزل‌های دیوان حافظ سهیل قاسمی قوم: گروهی از مردم با ویژگی‌های مشترک ِ زبانی، تاریخی و نژادی (عمید) دُردکش: ۱. کسی که تا ته ِ پیاله و دُرد ِ شراب را می‌نوشد، شراب‌خوار، باده‌پرست (ناظم الاطباء) ۲. شراب‌ساز (عمید) دُرد: دُرده، دُردی؛ آن‌چه از شراب ته‌نشین شود و در ته ِ ظرف جا بگیرد خرابات: محل ِ فسّاق اعم از قحبه‌خانه و قمارخانه و میخانه و جایی که اراذل و اوباش برای طرب در آن می‌گذرانند. عشرت‌کده (دهخدا) در باره‌ی وجه ِ تسمیه و ریشه‌یِ این واژه، نظرهای گوناگون هست. به خور (خورشید) و خورآباد هم تعبیر شده، نام ِ آن را به مخروبه یا جاهای خرابه و دور از شهر هم نسبت داده‌اند. و به گمان ِ من، این واژه نیز، علاوه بر معنایِ نخستین، چون واژه‌یِ رِند، در شعر ِ حافظ، هویت و مفهوم ِ ویژه‌ئی یافته است. چیزی را در سر ِ کاری کردن: مصرف کردن ِ مایه و چیزی برایِ به دست آوردن ِ چیزی دیگر است. و مفهومی مانند ِ سودا یا معامله را در خود دارد. چو شمع ِ صبح‌دم‌ام شد زِ مِهر ِ او روشن؛ که عُمر در سَر ِ این کار و بار خواهم کرد حافظ ۱۳۵ حافظ! افتادگی از دست مده! ز آن‌که حسود عِرض و مال و دل و دین در سَر ِ مغروری کرد حافظ ۱۴۲ معنایِ بیت: با حالتی طعنه‌آمیز می‌گوید: می‌ترسم که آن گروه و دسته‌ئی که به شراب‌خواران می‌خندند و آن‌ها را مسخره می‌کنند، خودشان سرانجام ایمان ِ خودشان را در سر ِ کار ِ خرابات و کارهای عیاشی و فسق، دربازند و بدهند! زِ کویِ میکده دوش‌اش به دوش می‌بُردند امامِ شهر که سجاده می‌کشید به دوش حافظ ۲۸۳
4 ماه پیش در تاریخ 1403/03/12 منتشر شده است.
25 بـار بازدید شده
... بیشتر