گلستان سعدی باب یک حکایت یک / دروغ مصلحت آمیز

حیات طیبه
حیات طیبه
534 بار بازدید - 4 سال پیش - باب اوّل در سیرت پادشاهان
باب اوّل در سیرت پادشاهان مثل 1 پادشاهى را شنیدم به كشتن اسیرى اشارت كرد. بیچاره در آن حالت نومیدى ملك را دشنام دادن گرفت و سَقَط گفتن. كه گفته اند هركه دست از جان بشوید هرچه در دل دارد بگوید. وقتِ ضَرورت چو نمانَد گُریز دست بگیرد سرِ شمشیرِ تیز اذا یئس الانسان طال لسانه كسنّور مغلوب یصول على الكلب ملك پرسید چه مى گوید. یكى از وزراى نیك محضر گفت اى خداوند، همى گوید وَ اَلْكاظِمِینَ اَلْغَیْظَ وَ اَلْعافِینَ عَنِ اَلنّاسِ ملك را رحمت آمد و از سر خون او درگذشت. وزیر دیگر كه ضدّ او بود گفت ابناى جنس ما
4 سال پیش در تاریخ 1399/10/11 منتشر شده است.
534 بـار بازدید شده
... بیشتر