فیک تهیونگ پارت پنجم انچه خواهید دید در کامنت ها

Manna
Manna
400 بار بازدید - 3 سال پیش - @گیر کرده بودم نمیدونستم دست
@گیر کرده بودم نمیدونستم دست کدوم رو بگیرم که ته فک کرد حالم زیاد خوب نیست و همینطور بود اومد پشت و از شونه هام گرفت تا بلندم کنه منم دست کوک رو گرفتم سرم داشت گیج میرفت برا همین کوک و ته هر کدوم یکی از دست های من رو دور گردن خودشون انداختن و من نشوندن روی صندلی ازشون تشکر کردم قیافه های هر دوشون واقعا نگران بود کوک رفت از سوپر مارکت برام اب بیاره تا بخورم منم یکم از اب رو خوردم و از کوک تشکر کردم اوه نه چشام دوباره چشمام همیشه مشکل داشت به خاطر این بود که زیاد گریه میکردم چشمام بعضی وقتا اصلا خوب نمیدید به خاطر همین در بطری اب رو باز کردم و دستم رو شکل کاسه کردم اب رو ریختم تو دستم و چشام رو شستم یکم بهتر شده بود #من سریع رفتم پیش یون سو تا بلندش کنم از اون ورم یه پسر سریع از سوپر مارکت اومد بیرون و رفت سمت یون سو اول فک کردم میخواد بهش صدمه بزنه بعد دیدم اون کوکه باهم به یون سو رسیدیم هردومون دستمون رو دراز کردیم تا یون سو بلند کنیم ولی یون سو مال هیچ کدوممون رو نمیگرفت من فک کردم شاید حالش بد باشه برا همین رفتم از شونه هاش گرفتم تا بلندش کنم بعد اونم دست کوک رو گرفت(شما فرض کنید یکی از پشت شما رو بلند میکنه و شما هم برا حفظ تعادل دست یکی دیگه رو میگیرین)بعد من کوک هر کدوم یکی از دست های یون سو رو دورگردنمون انداختیم و بردیم نشوندیمش روی نمیکت بعدکوک رفت و براش اب اورد یون سو یکم خورد چند دقیقه بعد اون رو ریخت تو دستش رو بعد روی چشم هاش میرخت نگران شدیم(یاد اوری کنم کوک هم اونجاس)(و این رو هم بگم که علامت کوک$اینه پس یادتون نره) #یون سو هنوز بهتر نشدی سر گیجه داری؟؟(با نگرانی) @نه بابا چشم هام فقط یکم درد میکنه و تار میبینه که اونم به خاطر چیز دیکه ای هس $چه چیزی؟؟!!! @امم به خاطر ......به خاطر اینه که زیاد گریه کردم )وقتی کوک تهیونگ هردوشون هم زمان یه چیزی رو بگن این علامت رو میدم) گریه!!چرا گریه اخه مشکلی داری؟؟ $اگه مشکلی داری میتونی بهمون بگی (تهیونگ حرفش رو تایید کرد) @خیلی ممنونم بچه ها شما ها خیلی مهربونید (بایه لبخند کیوت )ولی مشکل من مربوط به وقتیه که دو سالم بود و از اون موقع تا الان میخوام مشکلم رو حل کنم ولی نمیشه  حل شدن این موضوع فقط به سرنوشتم ربط داره #یعنی مشکلش چیه یه دفعه دیدم یون سو سرش رو برد بالا و سریع یه دستمال کاغدی رو گذاشت رو دماغش بیچاره خون دماغ شده بود چند دقیقه بعد حالش یکم بهتر شد ولی من بهش گفتم که سرش رو همینجوری چند دقیقه نگه داره که کامل قطع بشه $هی بچه ها شما شام خوردین ؟؟ هر دوشون گفتن نه(چه عجب به فکر خوردن هم افتادین) $خب من برم ببینم میتونم یه چیزی بخرم بخوریم اخه این وقت شب بیشتر جاها بستس تو سوپر ببینم میتونم یه چیزی پیدا کنم هرو دوشون کفتن ممنون کوکی #یهو دیدم چشم های یون سو داره ادیت میشه بهش کفتم بازم تار میبینی کفت نه فقط نور چراع اذیتم میکنه منم کفتم بیا جاهامون رو عوض کنیم اونم قبول کرد منم بهش کفتم بهتره چشم هاش رو ببنده اونم به نشانه تایید تکون داد چند دقیقه بعد دیدم یه چیزی به شونه ام تکیه داده منم نکاه کردم دیدم یون سوعه یه لبخند کیوت زدم دستم رو از پشت دور گردنش انداختم و سرم رو به سرش تکیه دادم و چشم هام رو بستم تازه داشت چشم هام گرم میشد که صدای اومدن کسی رو شنیدم چشم هام رو باز کردم دیدم کوکیه تو کیسه ای که تو دستش چند تا کیک و شکلات و چیپس بود  کوک دید که من بیدار شدم گفت $(باخودش گفت)رفتم و چند چیز میز بخرم بخوریم خودم هم شام کم خورده بودم از سوپر مارکت نکاه کردم دیدم ته و یون سو تو بعل هم خوابیدن (شما فرض کنید کراشتون با یه ادم دیکه تو بغل هم خوابیدن خودتون چه حسی میشید)ناراحت شدم ولی بعدش گفتم نباید حسودی کنم منم میتونم به روش خودم دلبری کنم(اوووو نمیدونستم شما شیطون رو هم درس میدید) رفتم یکم جلو تر ته چشم هاش رو باز کرد کفتم ببخشید بیدارت کردم #اووو نه اشکال نداره نخوابیده بودم اووم بهبه میبینم خوردنی خریدی $اره ولی یون سو خوابه نمیتونیم اونو بیدار کنیم ما میخوریم سهم اون رو نگه میداریم الان هوا سرده تو بیا وسایل رو ببر تو ماشین من بیا اینم سویچ منم یون سو رو میارم #با این که دوست نداشتم اون یون سو رو بیاره قبول کردم و رفتم در ماشین رو باز کردم اونم یون سو رو کذاشت صندلی عقب @چشم هام رو باز کردم مثل همیشه عروسکم رو بغل کرده بودم ولی اینجا کجاست بعد متوجه شدم عروسکم چقدر بزرگه دقت کردم کوک رو بعل کردم اونم با یه دستش من رو بغل کرده یه جیغ زدم تهیونگ هم جلو خوابیده بود هردوشون یهو پاشدن گفتن چیزی شده
3 سال پیش در تاریخ 1400/04/02 منتشر شده است.
400 بـار بازدید شده
... بیشتر