پرویز یاحقی_بیداد زمان..بابک ثابتیان

Ali_Violin68@
Ali_Violin68@
22.6 هزار بار بازدید - 9 سال پیش - در یک غروبِ پاییز، بیژن
در یک غروبِ پاییز، بیژن ترقی و پرویز یاحقی با هم به یکی از روستاهای خارج از شهر تهران می رفتند. یاحقی در حال رانندگی بود و ترقی در کنار او نشسته بود. در آن لحظه بادی می وزد و برگ خشکی از درختی می افتد و به برف پاک کن ماشین گیر می کند! صدای خش خش برگ، زیرِ بارانِ پاییزی شعری را به ذهن ترقی می آورد و او در همان حال زمزمه می کند که: به رهی دیدم برگِ خزان … پژمرده ز بیدادِ زمان…
9 سال پیش در تاریخ 1394/02/16 منتشر شده است.
22,631 بـار بازدید شده
... بیشتر