بریده صوتی از متن کتاب بزرگترین اشتباه انیشتین: زندگینامۀ نابغه‌ای جایز‌الخطا

ravshid2018
ravshid2018
264 بار بازدید - 4 سال پیش - پرینستون، سال 1953. گردشگران عموماً
پرینستون، سال 1953. گردشگران عموماً در پیاده‌روی آن طرف خیابانِ مقابل خانۀ با نمای چوبیِ سفید واقع در خیابان مِرسِر توقف می‌کردند. اما کنترل هیجانشان کار دشواری بود وقتی آن پیرمردی را می‌دیدند که اغلب یک کت بلند پارچه‌ای می‌پوشید و (اگر باد نیوجرسی خیلی بُرنده بود) یک کلاه بافتنی تیره روی موهای ژولیدۀ معروفش می‌گذاشت و قدم‌زنان آرام در حال برگشتن از محوطۀ دانشگاه بود. شجاع‌ترین گردشگران گاهی به آن طرف خیابان می‌رفتند تا بگویند که چقدر او را تحسین می‌کنند یا از او امضا بخواهند. زبان بیشترشان بند می‌آمد یا حیرت‌زده‌تر از آن بودند که بتوانند حرفی بزنند و فاصلۀ خود را با احترام از او حفظ می‌کردند. چرا که این پیرمرد آلبرت انیشتین بود، بزرگ‌ترین نابغۀ تاریخ، که درست چند متر با آنان فاصله داشت. چهرۀ فرزانه و پُرچین‌وچروکش نشان می‌داد ‌به بینش‌هایی ژرف‌تر از آن دست یافته که دیگر انسان‌ها امکان دستیابی به آن‌‌ را دارند. انیشتین مشهورترین دانشمند در قید حیات بود، اما علی‌رغم شهرتش، اغلب تنها یا گهگاه با دوستی قدیمی قدم می زد. اگرچه در میان مردم بسیار مورد احترام قرار می‌گرفت و همچنان دائماً به شام‌های رسمی و حتی به مراسم افتتاحیۀ فیلم‌ها دعوت می‌شد، (خصوصاً ستاره‌های هالیوود موقع عکس‌گرفتن در کنار او هیجان‌زده می‌شدند) اما دانشمندان شاغل زیاد به سراغ او نمی‌رفتند و برای سالیان سال هم اوضاع به همین منوال بود. جزئیات بیشتر و سفارش: www.ravshid.ir
4 سال پیش در تاریخ 1399/11/30 منتشر شده است.
264 بـار بازدید شده
... بیشتر