مولویخوانی:به ساقی درنگر، در مست منگر .
358 بار بازدید -
3 سال پیش
-
***
به ساقی درنگر، در
***
به ساقی درنگر، در مست منگر
به یوسف درنگر، در دست منگر
ایا ماهیّ جان، در شست قالب
ببین صیّاد را، در شست منگر
بدان اصلی نگر کآغاز بودی
به فرعی کان کنون پیوست منگر
بدان گلزار بی پایان نظر کن
بدین خاری که پایت خست منگر
همایی بین که سایه بر تو افکند
به زاغی کز کف تو جست منگر
چو سرو و سنبله بالا روش کن
بنفشهوار سوی پست منگر
چو در جویت روان شد آب حیوان
به خمّ و کوزه، گر اشکست منگر
به هستیبخش و مستیبخش بگرو
منال از نیست، و اندر هست منگر
قناعت بین که نرّست و سبکرو
به طمع مادهٔ آبست منگر
تو صافان بین که بر بالا دویدند
به دردی کان به بن بنشست منگر
جهان پر بین ز صورتهای قدسی
بدان صورت که راهت بست منگر
به دام عشق مرغان شگرفند
به بومی که ز دامش رست منگر
به از تو ناطقی اندر کمین هست
در آن کین لحظه خاموشست منگر
3 سال پیش
در تاریخ 1400/01/15 منتشر شده
است.
358
بـار بازدید شده