Assassin creed Unity

ویدکو تیوی | Videko Tv
ویدکو تیوی | Videko Tv
2.2 هزار بار بازدید - 3 سال پیش - در سال ۲۰۱۴، یک کاربر
در سال ۲۰۱۴، یک کاربر هلیکس اینیشیت به کشف خاطرات یک تمپلار که در خدمت ژاک دو مولای بود پرداخت. این خاطرات مربوط به تاریخ ۱۳ اکتبر ۱۳۰۷ و معبدی در پاریس بود، جایی که توسط نیروهای پادشاه فیلیپ فیر مورد حمله قرار گرفت. ژاک با آگاهی از این نبرد، مشاور خود را موظف کرد تا شمشیر عدن و دست‌نوشته پاتر اینتلکتوس را پنهان کند. این مشاور در هنگام دویدن از میان میدان جنگ متوجه یک اساسین به نام توماس دی کارنیلون شد. پس از نبردی با توماس، مشاور شمشیر و دست‌نوشته را به محل استراحت آن‌ها در معبد بازگرداند. وقتی مشاور از اتاق خارج شد، متوجه شد كه ژاک دستگیر شده است. با این حال، قبل از اینکه او بتواند این استاد بزرگ را نجات دهد، توسط توماس متوقف شد و با تیغه پنهان این اساسین کشته شد. هفت سال بعد قرار شد تا ژاک و وابستگان او در آتش سوزانده شوند. ژاک قبل از هلاکت خود، پاپ و پادشاه را که ناظر این اعدام بودند نفرین کرد. با مرگ وی، فرقه تمپلار به طور علنی منحل شد. این خاطره ناگهان با مداخله یک اساسین که خود را بیشاپ معرفی می‌کرد، قطع شد. او در مورد دستکاری‌های آبسترگو پیرامون خاطرات توضیح داد، و به دنبال آن از کاربر خواست تا به عنوان مقدمه‌ای از اساسین‌ها و تمپلارها، یک مجموعه خاطره از آرنو دوریان را بررسی کنند. در سال ۱۷۷۶، آرنو هشت ساله بود که پدرش چارلز دوریان را در کاخ ورسای همراهی می‌کرد. او وقتی منتظر پدرش بود، دختری را دید که در حال دویدن بود و به دنبال او رفت. پس از آن که آرنو یک سیب برای او دزدید، این دختر خود را با نام الیز دو لا سر معرفی کرد. ناگهان هیاهویی ایجاد شد و آرنو جمعیت را تعقیب كرد و سپس جسد پدرش را روی زمین یافت. چارلز دوریان ترور شده بود، و از این رو پسرش یتیم شد و تحت مراقبت فرانسوا دو لا سر، یک استاد بزرگ تمپلار قرار گرفت. سیزده سال بعد، آرنو در ملک دو لا سر مشغول انجام کارهای روزمره بود و دو لا سر با کالسکه‌ای محل را ترک می‌کرد. کمی بعد یک پیام‌رسان تمپلار به نام پرالو به آنجا رسید که حامل نامه‌ای بود که باید فوری به دست دو لا سر می‌رسید. آرنو این نامه را از او گرفت و کالسکه را تعقیب کرد، اما نتوانست پیام را به فرانسوا دو لا سر برساند. پس از آن آرنو از یک مهمانی در کاخ ورسای که الیز در آن حاضر بود مطلع شد. او نامه‌ای که در دست داشت را از زیر درب دفتر دو لا سر به داخل هل داد و سپس کت و شلواری به تن کرد تا به کاخ ورسای نفوذ کند و الیزه را پیدا کند. آرنو و الیز پس از گذارندان لحظاتی عاشقانه با یکدیگر توسط یک نگهبان مورد پیگیری قرار گرفتند و الیزه به آرنو گفت که آنجا را ترک کند. آرنو در هنگام خروج، دو لا سر را مرده روی زمین یافت. چارلز گابریل سیورت از پشت دیوار به صحنه رسید و آرنو را متهم به قتل کرد. نگهبانان آرنو را گرفتند و متعاقبا او را در باستیل زندانی کردند. آرنو با چهار مرد دیگر در یک سلول قرار گرفت. پس از شب اول حضورش در زندان، او متوجه شد که یکی از زندانیان ساعت پدرش را در دست دارد و سعی کرد تا آن را پس بگیرد. زندانی یک شمشیر چوبی تمرینی را به آرنو داد و این دو با یکدیگر مبارزه کردند. در مقطعی توجه آرنو به دیواری که با نمادهایی غیرمعمول نقاشی شده بود جلب شد. زندانی قابلیت ایگل ویژن را در آرنو تشخیص داد و خود را با نام پیتر بلک معرفی کرد. بلک ساعت را به آرنو بازگرداند و برای او افشا که پدر فقیدش یک اساسین بوده است. دو ماه بعد، بلک و آرنو هنوز در حال تمرین بودند، و این در حالی بود که در خارج از زندان غوغایی برپا شده بود. انقلابیون به باستیل حمله کردند و بلک و آرنو از فرصت استفاده کردند و فرار کردند. آرنو چند روز بعد به ملک دو لا سر وارد شد تا الیزه پیدا کند، کسی که فکر می‌کرد آرنو مسئول مرگ پدرش است. الیزه نامه‌ای که قرار بود آرنو به پدرش تحویل دهد را به او نشان داد و محتوای این نامه نسبت به خیانت یکی از اعضای فرقه تمپلار هشدار داده بود. آرنو پس از اطلاع از نقش ناخواسته‌ی خود در مرگ ناپدری‌اش، تصمیم گرفت تا به دنبال انجمن برادری اساسین برود. او پس از یافتن بلک و ملاقات با شورای اساسین، به انجمن برادری اساسین‌های پاریس معرفی شد. و...
3 سال پیش در تاریخ 1400/05/19 منتشر شده است.
2,221 بـار بازدید شده
... بیشتر