سریال سیب ممنوعه قسمت ۳۲۷

نیما افشارنادری
نیما افشارنادری
4.3 هزار بار بازدید - 3 سال پیش - Açıklama سریال سیب ممنوعه قسمت
Açıklama سریال سیب ممنوعه قسمت 327 Meshki Turkido3 görüntüleme3 Kas 2021 سریال سیب ممنوعه قسمت 327 دوبله فارسی آدرس کانال یوتیوب مشکی‌مدیا https://www.seevid.ir/c/MeshkiMedia آدرس کانال مشکی کاناپه https://www.seevid.ir/c/MeshkiKanap... آدرس کانال یوتیوب مشکی ترکی https://www.seevid.ir/c/MeshkiTurki آدرس کانال یوتیوب مشکی ترکیدو https://www.seevid.ir/c/MeshkiTurkido آدرس کانال مشکی ترکیسه https://www.seevid.ir/fa/result?ytch=UC_bp... آدرس کانال مشکی ترکی4 https://www.seevid.ir/c/MeshkiTurki... آدرس کانال تلگرامی: https://t.me/MeshkiGemTV داستان قسمت آخر سریال دکتر معجزه‌گر. علی و نازلی عروسی می‌کنند. https://youtu.be/nmfEuNAJPyw داستان قسمت آخر سریال عشق از نو. بچه فاتح و زینب زنده می‌ماند؟ https://youtu.be/q3GItVplB94 وقتی که اندر و جانر وارد اتاق چاتای در هتل می شوند، با دیدن سداعی شوکه می شوند. سداعی از آنها می‌پرسد که آنجا چه کار دارند. اندر و جانر با حرص بیرون می روند. سداعی لبخندی می زند و یادش می آید که صبح متوجه تعقیب چاتای توسط جانر شده بود و این قضیه را به چاتای اطلاع داده بود. چاتای از او خواسته بود که در هتل اتاق دیگری بگیرد و اندر را بازی بدهد. چاتای و کومرو در اتاق دیگری هستند. چاتای رفتن اندر را از پنجره میبیند و خیالش راحت می شود. کمی بعد، دوعان با کومرو تماس می‌گیرد و از او می‌پرسد که کجاست. کومرو که حس میکند پدرش به او مشکوک است و ممکن است او را تعقیب کرده باشد، می‌گوید که برای دیدن بوکات، دوستش که از خارج آمده، به هتل آمده است. دوعان دیگر چیزی نمی‌گوید و تماس را قطع میکند. او به چتین می‌گوید که لحن دروغ کومرو را می شناسد، اما فعلا نمی‌تواند چیزی بگوید. ییلدیز با اندر تماس گرفته و می‌گوید که فوری به پول نیاز دارد تا هالیت جان را در مهد کودک ثبت نام کند و برای همکاری در مورد نامادری عمر منتظر است. اندر و جانر به رستوران پیش عمر می روند. اندر به عمر می‌گوید‌ که آنها به همراه ییلدیز برای شروع نقشه آماده هستند. سپس در مورد گرفتن پول یادآوری میکند و میگوید که ییلدیز به پول احتیاج دارد و بیست درصد پول را پیشاپیش میخواهند. او نقشه ای ریخته و می‌گوید که باید در خانه پدر عمر نفوذ کنند تا بتوانند گلناز را پیش پدر عمر خراب کنند و باعث جدایی بشوند. او می‌گوید که باید امیر را به عنوان خدمه خانه وارد خانه پدر عمر کنند. عمر می‌گوید که باغبان آنها رفته و می‌توانند امیر را به عنوان باغبان استخدام کنند. اندر می‌گوید که خودش نیز باید در آن محله خانه ای اجاره کند تا به گلناز نزدیک بشود. چاتای به خانه می رود و از ییلدیز میخواهد که برای شام اندر را دعوت کند زیرا میخواهد در مورد کار با او صحبت کند. شب، اندر آماده شده تا به خانه چاتای برود‌. او کارها را از جانر پیگیری می‌کند و جانر می‌گوید که عمر برای صحبت در مورد باغبان به خانه پدرش رفته است. اندر همچنان معتقد است که فیضا با چاتای ارتباط دارد و هر طور شده این قضیه را برملا خواهد کرد. در خانه چاتای سر میز شام، چاتای با طعنه از اندر می‌پرسد:« شروع به تعقیب سداعی کردی؟» ییلدیز متعجب شده و موضوع را میپرسد. چاتای می‌گوید:«فکر کنم بین اندر و سداعی، رابطه نزدیکی به وجود اومده.» اندر می خندد و چاتای به ییلدیز توضیح میدهد که امروز اندر سداعی را که با دوستش در هتل قرار داشته، تعقیب کرده است. اندر می‌گوید که او تصور می‌کرد که سداعی اطلاعاتی از شرکت را جابه‌جا می‌کند و برای همین به او مشکوک شده بود. سپس با طعنه رو به چاتای می‌گوید:« هیچکس نمیتونه منو احمق فرض کنه.» ییلدیز می‌گوید که سداعی آدم مورد اعتمادی است و چنین کاری نمی‌کند. ییلدیز که حس میکند اندر و دوعان به هم می آیند، به اندر پیشنهاد آشنایی با دوعان را میدهد و میخواهد برای فردا شب مهمانی ترتیب دهد تا آنها را با هم آشنا کند. سپس برای تماس به اتاق می رود. اندر با طعنه و تهدید به چاتای می‌گوید که نمی‌تواند او را بازی بدهد. در خانه کومرو، کومرو به همراه دوعان و جانان مشغول شام خوردن است. دوعان در مورد دوست پسر جانان سوال میکند و کومرو با طعنه می‌گوید که جانان مدام با افراد زیادی آشنا می شود و نمی‌تواند فرد مورد نظرش را پیدا کند‌. ییلدیز تماس می‌گیرد و برای فردا شب آنها را برای شام دعوت
3 سال پیش در تاریخ 1400/08/13 منتشر شده است.
4,302 بـار بازدید شده
... بیشتر