فیک تهیونگ Gambling of love [قمار عشق] پارت ۱

♧{Jinkook}♤
1 هزار بار بازدید - 3 سال پیش - این فیک هم اسماته (:
این فیک هم اسماته (: *Gambling of love* PT: 1 (ا.ت) قسمتی از شرابم رو سر کشیدم و سمت میز پوکر راه افتادم تا به وظیفه برسم ... با دیدن پسر آشنایی توی جمعیت چشمام گرد شد ... اون اینجا چیکار می‌کرد؟! زود سمتش رفتم... _ ت..تو اینجا چیکار میکنی ؟ × یااا من نمیتونم قمار کنم ؟ زود باش میخوام دیلر تو باشی ... از لحنش معلوم بود مسته ... _ برگرد خونه تو هیچی برای قمار نداری !! × به تو ربطی نداره ... عشق یکطرفه ای که به اون پسر داشتم باعث می‌شد توی دلم آشوب به پا شه ... با قدم هایی با سرگیجه سمت یه میز قمار رفت و نشست حتی بدون اینکه ببینه جلوی کی نشسته ... زود سمتش دویدم و بازوش رو گرفتم ... _ تو نمیتونی با کیم تهیونگ قمار کنی !! اصلا اونو میشناسی ؟! با تندی و بلندی جلوی اون مرد گفت: × من سر جونم با اون مرد شرط میبندم ... چشمام گرد شد ... اون مرد معلوم بود خوشش اومده و یدفعه دستش رو روی میز کوبید و با حالت خماری لب زد : + من سر ۵ میلیارد وون شرط میبندم ... چشمام گرد شده بودن ... ا..اون رسما داشت خودش رو به کشتن میداد ... کیم تهیونگ یه قمارباز و مافیای مشهوره !! چطور همچین جرعت داشت ؟! با بی میلی خودم رو مجبور به انجام وظیفه م کردم .... رفتم و سر جایگاهم ایستادم و با ترس کارت ها رو پخش کردم ... بعد از شروع بازی خیلی استرس داشتم ... قلبم داشت می ایستاد ... بعد از رو شدن کارت‌ها و برد کیم تهیونگ دیگه نمیتونستم نفس بکشم ... برای اینکه جون معشوقه م رو نجات بدم تصمیم عجولانه ای من رو مجبور می‌کرد که با کیم تهیونگ صحبت کنم ... افراد تهیونگ بازو های اون پسر رو گرفتن و بردن ... خودش مست بود و نمیفهمید داره با خودش چیکار میکنه ... نجات زندگی اون من رو مجبور به بردگی می کرد .... رفتم و جلوی کیم تهیونگ ایستادم .... _ اون پسر رو نکش ازت خواهش میکنم ... + اون سر جونش شرط بست و الان قراره به طرز کثیفی درس عبرت بگیره ... _ اگه اون رو نکشی من مال تو میشم و برات بردگی میکنم ... با حرفی که زدم تیله ی سیاه رنگ چشماش شروع به درخشش کردن ... لبخند کوچیکش بین اون همه دود و بوی مشروب توی قمارخونه قدرتش رو روی کول حریفاش می‌گذاشت.... سر تا پام رو بر انداز کرد و لباش رو خیس کرد آروم لب زد : + نمیکشمش به شرطی که هر دوتون رو به بردگی بگیرم.... قطره اشکی از چشمم جاری شد ... داشتم سر آزادیم با اون قمار باز ، قمار می‌کردم.... _ ب...با اون چیکار داری ؟ + هیچی فقط یکم شکنجه میشه و وقتی حالش اومد سر جاش بادیگاردم میشه ...
3 سال پیش در تاریخ 1400/07/23 منتشر شده است.
1,066 بـار بازدید شده
... بیشتر