فیک جیمین(just a smile)پارت ۱۴

╰☠bash.sar☠╮
╰☠bash.sar☠╮
155 بار بازدید - 3 سال پیش - دیگه رسیدیم به کافه و
دیگه رسیدیم به کافه و پیاد شدیم، جونکو جلو منو جیمین بود و داشت میرفت ما هم پشت سرش دست جیمین رو گرفتم واسوندمش بهش اروم گفتم +جیمین من روم نمیشه _عه یعنی چی روت نمیشه بیا بریم +باور کن روم نمیشه، الان اگر پرسید کی هستی چه کارشون هستی چی بگم؟ دستمو گرفت _کاریت نباشه و برد منو تو جی یون رو پیدا کردیم رفتیم سر میز و جونکو سلام کرد بعد جیمین سلام کرد و دست بهم دادن و منم اروم سلام کردم،عه هیچی نپرسید که فکر میکردم بگه که من کی ام که اومدم نکنه جونکو بهش گفته حتما گفته قضیه رو هی. *** سفارشاتمون رو اوردن و جیمین شروع کرد صحبت کردن _کجا کار میکنی؟ جی یون:توی شرکت بابام کار میکنم _اوم چه خوب، از زندگی و خانواده ات بگو جی یون:اول اینکه من تک فرزندم و من وقتی 19 سالم اینا بود مامانم یه شب توی خواب سکته میکنه و میمیره،یک سال بعدش بابام رفت ازدواج کرد و اون زنه منو قبول نکرد و بابام هم حرف گوش اون زنه کرد و منم نمیدونستم چه کار کنم و کجا برم شبا روی نیمکت های پاک میخوابیدم و دیگه فهمیدم باید یک کاری پیدا کنم توی روزنامه ها گشتم تا یک کاری توی شرکتی بود که باید با کامپیوتر خیلی حرفه ای میبودی و من چون رشته ام کامپیوتر بود رفتم و دیگه اینقدر التماس کردم تا قبول کردن،دیگه سال ها گذشت که پدر من خودش توی شرکتش نیاز داشت به کسی که با کامپیوتر حرفه ای باشه،پدرم خودش اومد بهم گفت ولی من نمیخواستم قبول کنم تا اینکه وقتی حقوقش رو گفت دیدم از این شرکت خیلی بهتره دیگه قبول کردم رفتم شرکت پدرم و من اصلاکاری با اون ندارم و فقط اونجا کار میکنم. (اقا فکر نمیکردم اینقدر طولانی شه فکر کنم جیمین و ا.ت اونجا خواب رفتم خخخ خب دیگه بسه بریم سراغ بقیه فیک) _فکر میکردم که از پول بابات استفاده میکنی ولی نه افرین مثل خودمونی...خب الان بگو ببینم چی داری؟ جی یون:ماشین،خونه و جونکو _اووو دیگه عاشقانه اش نکن (همه خندیدن) _خب من خیلی ازت خوشم اومد و اینکه قبولی داداش میتونی خواهرمو برداری ببری و از دستش راحت شیم (بازم همه خندیدن) جی یون:یعنی الان تو راضی ما ازدواج کنیم؟ _اره چرا که نه +واو پس مبارکه ~واییییی _خب یه همین چند روزا برنامه ریزی کن بیا خونمون که هم با هم گپ بزنیم و درمورد عروسی صحبت کنیم. جی یون:ممنون حتما دیگه حرف زدنامون تموم شد و از کافه اومدیم بیرون جی یون:میشه جونکو با من بیاد _اره اجازه میگیری؟دیگه دوست دخترت هم یکی و میخواین به زودی هم ازدواج کنین جی یون:بله ممنونم همه از هم خداحافظی کردیم و جونکو جی یون رفتن منو جیمینم همینطور. (توی راه) +جیمین خیلی خوشحالم و اینکه افرین که هر دوتاشون رو خوشحال کردی _پسره هم مثل خودمون بود خیلی خوبه پسر خوبیه +اره +جیمین داریم کجا میریم؟ این راه خونه نیست _داریم میریم یه جایی حالا کاریت نباشه +اوکی .... سلامممم... چرا گزارش میدین؟؟ دیشب گذاشتمش گزارش دادین پاک شد. یه چند روز هم که سایت اپارات مشکل داشت نمیتونستم بزارم. خب شرایط پارت بعد ۳٠ لایک 1٠کامنت نبینم گزارش کنین هااا باییی
3 سال پیش در تاریخ 1400/06/28 منتشر شده است.
155 بـار بازدید شده
... بیشتر