فیک جین پارت ¹

745 بار بازدید - 3 سال پیش - سلام سلام با ی فیک
سلام سلام با ی فیک دیگ در خدمتتونیممممم این فیک بهترین فیکهههه حتما تا اخر بخونیدش با صدای زنگ گوشیم که داشت خودشو پاره میکرد بیدار شدم.. عاح بازم یه صبح بد و بدد اسم من آ/ت هست ۲۴ سالمه از وقتی مامان بابام فوت شدن تو دانشگا روبی اندرو درس میخونم و شاگرد باهوش هستم ولی...چ فایده من دلم مامان بابامو می خواد... هعی ولش از تخت بلند شدم و سرمو تکون دادم تا گذشته تلخم از ذهنم بره بیرون. رفتم دستشویی و بعد انجام کارای مربوطه موهامو شونه کردم و دم اسبی بستم.. به سمت آشپزخونه رفتم و در یخچالو باز کردم پنیر ( میگم گزارش ندید دادید الان نصفش پاک شد واقعا برای کسایی ک گزارش میدن متاسفم الان یه ساعت فقط گذشت ...گزارش برای خرها ازاده)برداشتم و باهاش چن تا لقمه گرفتم و خوردم به سمت اتاقم رفتم و یونیفرن مدرسم که خیلی قشنگ بود رو پوشیدم . به سمت میز آرایشم رفتم که وسایل آرایشم پخش و پلا شده بود. چون زیاد اهل ارایش کردن نبودم به زدن ی برق لب اکتفا کردم بقول مامان و بابای خدابیامرزم من بدون آرایش خوشگلترم گوشیمو برداشتم و کفشای سیاه رنگ کتونیم رو پوشیدم و از خونه زدم بیرون. یه تاکسی گرفتم و ادرس دانشگاه رو بهش دادم کرایه رو دادم و پیاده شدم . و حواسم نبود محکم درو بستم راننده عصبی شد و ویژژژژژژ محکم حرکت کرد که فک کنم لاستیکاش ترکیدن به حرف خودم خندم گرفت و به سمت دانشگاه حرکت کردم طبق معمول لیزا رو دیدم ک منتظر من بود... _هعی دختر استاد جدیدمون رو دیدی +سلام لیزا ن والا همین الان تشریف اوردم _خاااک بیا بریم کلاس باشه ای گفتم و به سمت کلاس رفتیم. کیفمو گذاشتم رو صندلیم و کنار لیزا نشستم. مدیر پارک در زد و وارد شدو گف ی معلم جدید دارید و اینا.. بعد رفت استاد وارد کلاس شد همه نگاها روش موند. قد بلندی داشت چهار شونه بود با موهای پرپشت جذاب که به شکل خفنی موهاشو بالا داده بود. کت شلوار سیاه با کروات سیاه رنگ ست کت شلوارش و با پیراهن کرمی.(الهی بمیری ایشالا ک بچمو چش زدی)نگاهم روش موند.. لیزا سقلمه ای به پهلوم زد و اروم گفت :_ چیه دختررر بچه مردمو خوردن ک سهله قورت دادی با نگاهات برو بابایی نثارش کردم و ب حرف های استاد گوش کردم داشت خودشو معرفی می کرد -سلام من کیم سوکجینم و معلم جدیدتونم امیدوارم سال خوبی رو با من سپری کنید. بعد لارا یکی از دخترای دانشگاه که عملی بود و همش به پسرا میچسبید با صدای ناز و پر عشوه گفت: استاد من لارا پارک هستم از دیدنتون خوشبختم -لازم نکرده خودتونو معرفی کنید من می خواستم حاضر غایب بگیرم اون موقع میتونستید خودتونو معرفی کنید بشینید و از این به بعد این اشتباه هارو تکرار نکنید. لارا با ناراحتی نشست سرجاش. هه هه خوب شد دلم خنک شد دختره احمق استاد داشت حضور غیاب میکرد که رسیذ به من... میدونم بد جایی تموم میکنم ولی خب گزارش نکنیذ تروخدا جون مامانتون تروقرااااننننن خاهش میکنم لطفا لطفا لطفااااا اگه خدارو دوست داری گزارش نده چیزی ندازه به قران هیچ مغایراتی با سایت آپارات ندارد هیچ مغایراتی ندارد
3 سال پیش در تاریخ 1400/06/23 منتشر شده است.
745 بـار بازدید شده
... بیشتر