شعر حضور گرم ،تقدیم به شهاب اسلامی از جعفر ناصری زاده jafar naserizade
467 بار بازدید -
3 سال پیش
-
حکایت حضور گرم تو در
حکایت حضور گرم تو در حیات من
بسان محق ترین انسان برای
رنجیدن و ترس.
بسان قامت افراشته درختی , با ریشه هایی در دست
کوچیدن و کاویدن
طمع تملک هموار زمینی امن,
در این وسعت خاکستر گستر
و هرَس هایی که به جان میخراشانی
تا بل سازگار شوی , در مرتعی آنسوی خط افق... و مخمصه طویل فاصله
در چار چوب لنگ زمان
***
3 سال پیش
در تاریخ 1400/04/16 منتشر شده
است.
467
بـار بازدید شده