وانیشا مقتدر رمان نوازش پارت هفت رمان ژانر و درام و عاشقانه نیستید از دست دادید

وانیشا مقتدر پارت هفتم رمان نوازش رمان عاشقانه و درام و ژانر و جذاب و زیبا و دلنشین نیستید از دست دادید پارت۷... حمایت کنید با لایک و کامنت و فالو مرسی عزیزان فرشته حالش خیلی بد بود... هادی با کمک مادرش و خواهرش فرشته رو به بیمارستان برد... هادی خیلی نگران فرشته بود دکتر گفت عادیه دل درد یا کمر درد توی دوران بارداری .... البته نه همیشه بعضی وقتا به دلیل های خاصی... و تاکید کرد هادی باید حواسش خیلی باشه که از توی دل فرشته تکون نخوره یعنی فرشته اصلا راجب چیزی نگران یا ناراحت نشه و یک چیزی هم با هادی گفت که یادش بمونه حتی زمانی که بچه هم دنیا اومد نباید فرشته خانم راجب چیزی نگران یا ناراحت بشه یا حتی خدایی نکرده اگر که کسی فوت کنه شما نباید به فرشته خانم بگید اصلا خبر های ناراحت کننده رو بهش نگید اخبار هم بعضی وقتا خبر های ناراحت کننده داره مثل اینکه چند نفر برای کرونا کردند و.... اگر که ناراحت بشن یا نگران ممکنه شیرشون خشک بشه و به بچه اسیب برجسته همینطور به خودشون پس لطفاً یادتون باشه اخبار هم با اینکه خیلیا فک. میکنن این خبر های مرگ در اثر کرونا برای زن های باردار غمگین نیست ولی تاثیر داره شیاد کم یا زیاد ولی روی همه تاثیر حدی و بدی میزاره ... همین چند روز پیش گفتند دختری به دست پدرش کشته شد... همین خبر ها هم کم یا زیاد تاثیر جدی داره ... حواستون باشه که چیز سنگین بلند نکنه و.... به فرشته خانم ارام بخش زدیم پس حواستون باشه که ناراحت نشن تا نیم ساعت دیگه به هوش میان راستی توی این مدت اگه که شما می‌رسد سر کار حداقل باید دونفر توی خونه پیش یک زن باردار باشن بچه نه دوتا خانم از نزدیکان تون باشن مثل خواهر خودتون یا خواهر خودشون یا مادر یا مادر خودتون یا خالشون و.. میتونید کسی که فرشته خانم باهاش خیلی راحته رو انتخاب کنید تا پیشش باشه... کسی که حواسش باشه و بدونه باید چیکار کنه.... وقتی فرشته به هوش اومد هادی گفت باید دونفر پیشش باشند هرکس که خود فرشته باهاش راحت تره رو خودش انتخاب کنه تا پیشش بمونه .... فرشته گفت من که هیچ خاله یا عمه یا اقوامی ندارم فقط یک خواهر هعییی خیلی بده من حتی یک اقوام پرو یا نزدیک ندارم فقط مادر و پدرم بودند بدون خواهر و برادر هیچ کدوم هیچ کس و کاری نداشتند.... من فقط یک خواهر دارم که درس و دانشگاه داره نمیتونه بیاد اگر که مادرت و خواهرت بتونم اونا رو بیار من خیلی دوستشون دارم (ᴗ) راستی کی بریم پیش خواهرم؟؟؟ قرار شد که بریم ناگهان... خب امید وارم این پارت رو دوست داشته باشید حمایت فراموش نشه مرسی پارت بعدی عالیه حتما ببینیدش

• #متفرقه
• #وانیشا_مقتدر
• #وانی_۱۸۱۲
• #رمان_نوازش_پارت_هفت
• #رمان_عاشقانه_ژانر_و_درام_و_مستهجن_و_حذاب_و_زیبا_و_دلنشین
• #پارت_بعدی_رو_ببینید_حتما