میراکلس ، ماجراجویی در پاریس فصل ۳ قسمت ۱ آفتاب پرست

VIPER : LEGEND KILLER
VIPER : LEGEND KILLER
125 بار بازدید - ماه قبل - مرینت بازم دیر کرده بود
مرینت بازم دیر کرده بود تا اینکه به موقع رسید ، نگاهی به کلاس انداخت دید که جاهای بچه ها عوض شده ، به آلیا گفت چطوری اینکارو کردی ؟ کاری کردی همه جوری جاهشونو عوض کنن تا من بتونم ردیف اول بشینم البته شایدم فکر خیلی خوبی هم نباشه چون ممکنه حواسمو از کلاس پرت کنه و اگه امسال قبول نشم فاجعه است چون اونوقت نمیتونم خونه آرزوهامو بخرم و یه همستر به اسم ... آلیا گفت هی دختر معلوم هست چی داری میگی تو قرار نیست ردیف اول بشینی جای تو اونجاس . مرینت گفت اون ته ؟ چرا ؟ جریان چیه ؟ نینو گفت خب از اونجایی که اون مشکل شنوایی داره نمیتونه ته کلاس بشینه پس یعنی یه جایی باید همین جلوها بشینه . آلیا گفت پس برای اینکه جواب بده ایوان نشست کنار میلن و نیت نشست کنار الکس بعلاوه جابجایی نینو ایده اون بود حالا میتونیم وقت بیشتریو باهم بگذرونیم . مرینت گفت این اونی که میگین کیه ؟ خانم بوستیه اومد و گفت صبح بخیر بچه ها مطمئنم تا الان خبر دارن شدین ولی لیلا از سفر برگشته و دوباره تو کلاس شرکت میکنه . لیلا اومد داخل و به همه سلام کرد ، لیلا گفت اوه جام تو ردیف اوله شما مشکل شنواییم رو یادتون بود چقدر مهربون ممنونم ، من مشکل وز وز گوش دارم یه صدای زنگ مداوم تو گوش چپم وقتی داشتم گربه گمشده جگد استون رو از روی باند فرودگاه نجات میدادم صدای موتور هواپیما پرده گوشمو پاره کرد . مرینت میگه احیانا کروکدیل نداشت ؟ لیلا میگه الان آره ولی قبلا یه گربه داشت تا اینکه فهمید بهش حساست داره آدرین از اونجایی که تو دانش آموز خیلی ممتازی هستی میشه کمکم کنی تا درسایی که برای زمانی که بخاطر سفری که با مامان و بابام ازشون عقب افتادم جبران کنم ؟ آدرین میکه حتما . مرینت میگه خانم بوستیه حالا چرا من باید ته کلاس بشینم ؟ خانم بوستیه میگه مگه تو هم مشکل شنوایی و بینایی داری مرینت ؟ مرینت گفت نه . آدرین گفت شنوایی و بینایی من خوبه پس من ته کلاس میرم شما 2 تا جلو بشینین مشکلی نیست ، لیلا گفت برگشتن من خیلی مشکل ساز شد شاید باید اونطرف دنیا میبودم برنمیگشتم . مرینت گفت من مشکل شنوایی و بینایی ندارم فقط ... خانم بوستیه گفت خوبه تو بشین اینجا لیلا مرینت تو ردیف عقب بشین ، مرینت خشمگین شد ، اینم فرصت برای ارباب شرارت ، دبیرستان ، صحنه نمایش برای خشم نوجوونایی که احساسات خیلی قوین ، خب دوستان ، اینم از خلاصه داستان
ماه قبل در تاریخ 1403/04/22 منتشر شده است.
125 بـار بازدید شده
... بیشتر